Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
Other Matches
hot test
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
starting motor
موتور استارت
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
air start
استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
input output bound
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
zero lash
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
boost charge
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
ignition system
سیستم احتراق موتور
internal combustion engine
موتور احتراق داخلی
order of fire
ترتیب احتراق موتور
internal combustion engines
موتور احتراق داخلی
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
timing
تنظیم زمان احتراق موتور
precombustion chamber engine
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
engin speed
سرعت موتور
motor speed
سرعت موتور
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
motor onspeed
سرعت بار موتور
constant speed motor
موتور با سرعت ثابت
concatenation motor control
تنظیم زنجیری سرعت موتور
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
normative economics
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
variable speed d.c. motor
موتور جریان دائم با سرعت متغیر
diabatic process
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
stage payments
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
crossfiring
اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
gyrodyne
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
line printers
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
control rocket
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
premature ignition
احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
it is too much for my strength
زورمن به ان نمیرسد
it is beyond my strength
زورمن به ان نمیرسد
under the same conditions
شرایطی برابر
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
he is a stranger to me
او اشنا بنظرم نمیرسد
nothing venture nothing have
ادم کم دل بجایی نمیرسد
cheating does not prosper
دغلی بجایی نمیرسد
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
To lay down certain conditions .
شرایطی معین کردن
that depends
تا چه شرایطی درکار باشد
I just can't think of anything.
هیچ چیز به فکرم نمیرسد.
i am at my wit's end
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
motoring
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
starter
استارت
doodads
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodad
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
mongoose or mun
که مارهای زهردارمی کشد و بخودش اسیبی نمیرسد
bendix
دنده استارت
manual pinion shift
استارت دستی
auto starter
استارت خودکار
standing start
استارت ایستاده
sprint start
استارت نشسته
starting pressure
فشار استارت
crouch start
استارت نشسته
starting current
امپر استارت
starting chamber
محفظه استارت
magnetic pinion shift
استارت مغناطیسی
false starts
استارت کاذب
starting block
تخته استارت
false start
استارت کاذب
ignition battery
باتری استارت
starting battery
باتری استارت
start button
تکمه استارت
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
My car won't start.
اتومبیلم استارت نمیزند.
fairness
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
نصب موتور قرارگاه موتور
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
starter
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
blow-up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
flat twin engine
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
airy-fairy
کسی که خود را میگیرد
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
that right inheres in him
ان حق باو تعلق میگیرد
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
estate by curtesy
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
lunt
کبریتی که بکندی اتش میگیرد
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
the freak takes him
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
candlelit
اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
hookers
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
hooker
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
it is very easily done
بسیار اسان انجام میگیرد
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
undertakers
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
undertaking
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
bass clef
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
undertaker
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
aneroid
فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
nursling
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
for the world
<idiom>
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
sheet lighning
برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
kelson or keelson
کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
it is ridiculously small
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
quarterbacks
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
single phase induction motor
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
grandfather clock
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clocks
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
discs
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
outwork
قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
perfect infinitive
مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
geomancer
کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
working section
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
bridges
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
gantline
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
coma
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
comas
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
inflammation
احتراق
firing
احتراق
ignition
احتراق
explosion
احتراق
burning
احتراق
lighting
احتراق
oxidization
احتراق
seeting on fire
احتراق
explosions
احتراق
combustion
احتراق
deflagration
احتراق
arson
احتراق
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
sulfur
اصل احتراق
firing order
ترتیب احتراق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com