Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
emergency conditions
شرایط اضطراری
Search result with all words
fall back
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
Other Matches
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
auxiliary
اضطراری
auxiliaries
اضطراری
compulsive
اضطراری
emergencies
اضطراری
coactive
اضطراری
involuntary
اضطراری
emergency
اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency station
محل اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
standby battery
باتری اضطراری
maydays
پیام اضطراری
mayday
پیام اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
missed approach
فرود اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
insurance stockage
ذخیره اضطراری
emergency exit
در خروج اضطراری
bingo field
فرودگاه اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
ditching
فرود اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
landing mat
باند فرود اضطراری
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergencies
فوق العاده اضطراری
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
autorotation
روش فرود اضطراری هلیکوپتر
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
accident ambulance
اتومبیل اضطراری برای حوادث
ditching
فرود اضطراری هواپیما روی اب
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
scuttling
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttled
غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles
غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
squawk may day
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
conditions
شرایط
term
شرایط
termed
شرایط
terming
شرایط
the conditions
شرایط ان
terms
شرایط
light conditions
شرایط نور
no bed of roses
<idiom>
شرایط سختوبد
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
competitive conditions
شرایط رقابت
equilibrium conditions
شرایط تعادل
competition conditions
شرایط رقابت
suitable conditions
شرایط مناسب
working conditions
شرایط کار
conditions of use
شرایط کاربرد
usual conditions
شرایط معمول
conditions of (the) competition
شرایط رقابت
existing circumstances
شرایط موجود
Russian roulette
<idiom>
شرایط پرخطر
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط متعارفی
payment terms
شرایط پرداخت
present conditions
شرایط فعلی
second order conditions
شرایط ثانوی
settlement terms
شرایط پرداخت
settlement terms
شرایط تسویه
shipping terms
شرایط حمل
terms of shipment
شرایط حمل
spring conditions
شرایط بهاری
terms of trade
شرایط مبادله
terms of trade
شرایط معامله
stability conditions
شرایط ثبات
standard condition
شرایط استاندارد
standard conditions
شرایط متعارفی
terms of payment
شرایط پرداخت
sufficient conditions
شرایط کافی
normal temperature and pressure
شرایط متعارفی
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
necessary conditions
شرایط لازم
qalified
واجد شرایط
final cinditions
شرایط پایانی
final cinditions
شرایط فینال
given conditions
شرایط معینه
given conditions
شرایط معلوم
implied terms
شرایط ضمنی
implied terms
شرایط تلویحی
initial condition
شرایط اولیه
qulifications
واجد شرایط
ball games
شرایط وضعیت
ball game
شرایط وضعیت
liner terms
شرایط خط کشتیرانی
makings
شرایط لازم
marginal conditions
شرایط نهائی
mutual terms
شرایط متقابل
tropical condition
شرایط گرمسیری
terms and conditions
ضوابط و شرایط
qualification
وضعیت شرایط
average conditions
شرایط متوسط
ballistic conditions
شرایط بالیستیکی
disadvantages
شرایط نامساعد
requirements
شرایط لازم
qualifications
شرایط لازم
boundary conditions
شرایط حدی
qualify
واجد شرایط
boundary conditions
شرایط مرزی
average conditions
شرایط عادی
qualification
واجد شرایط
fair play
شرایط برابر
conditions
شرایط اوضاع
actude conditions
شرایط شدید
admission requirements
شرایط پذیرش
disadvantage
شرایط نامساعد
plateaux
شرایط پایا
plateaus
شرایط پایا
bona fide
واجد شرایط
plateau
شرایط پایا
ambient conditions
شرایط محیطی
actude conditions
شرایط حاد
eligible
واجد شرایط
conference terms
شرایط کنفرانس
dis qualified
فاقد شرایط
credit terms
شرایط اعتبار
requirements of the credit
شرایط اعتبار
delivery terms
شرایط تحویل
qualified
واجد شرایط
conditions of purchase
شرایط خرید
conditions of contract
شرایط قرارداد
qualifies
واجد شرایط
adverse factors
شرایط نامساعد
condition of readiness
شرایط امادگی
bend
شرایط خمیدگی زانویی
turn the tables
<idiom>
عوض کردن شرایط
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
tight squeeze
<idiom>
شرایط سخت تجاری
unqualified
فاقد شرایط لازم
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
make a difference
<idiom>
شرایط را عوض کردن
ineligible
فاقد شرایط لازم
qualified
واجد شرایط لازمه
support conditions
شرایط تکیه گاهی
circumstance
شرایط محیط اهمیت
tenders conditions
شرایط عمومی مناقصه
qualified
دارای شرایط لازم
quantified
واجد شرایط شدن
terms and conditions of the credit
ضوابط و شرایط اعتبار
quantifies
واجد شرایط شدن
eligible
واجد شرایط مطلوب
quantify
واجد شرایط شدن
quantifying
واجد شرایط شدن
qualificatory
واجد شرایط کننده
provisions of a contract
شرایط قرار داد
possessing the necessary qualifications
واجد شرایط لازم
machining requirments
شرایط براده برداری
qualify for
واجد شرایط بودن
it does not s. the condition
واجدان شرایط نیست
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
ineligibility
فقدان شرایط لازم
volcanism
شرایط و خصوصیات اتشفشانی
to impose conditions
با شرایط سنگین بارکردن
feudatory
تابع شرایط تیول
conditions of sale
شرایط اساسی معامله
entry group
گروه واجد شرایط
meets
مطابق شرایط بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com