Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
support conditions
شرایط تکیه گاهی
Other Matches
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
anchoring effect
اثر تکیه گاهی
bearing pressure
فشار تکیه گاهی
bearing stress
تنش تکیه گاهی
bearing pressure on foundation
فشار تکیه گاهی شالوده
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
in and out
گاهی تو و گاهی بیرون
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
now ....now
گاهی ....گاهی
occasionally
<adv.>
گاهی
sometimes
گاهی
once in a while
<adv.>
گاهی
whilom
گاهی
somewhen
گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
گاهی
once in a way
گاهی
infrequently
گاه گاهی
now and a
گاه گاهی
once in a blue moon
گاه گاهی
at times
گاه گاهی
every now and then
گاه گاهی
from time to time
گاه گاهی
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
precious metals
سیم وزرو گاهی پلاطین
he makes occasional mistakes
گاه گاهی اشتباه میکند
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
hit and miss
گاهی موفق وگاهی مغلوب
gapped scale
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
chugged
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
chugs
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things.
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
huck aback
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
brochures
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochure
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
recumbency
تکیه
accents
تکیه
lolling
لم تکیه
lolls
لم تکیه
lolled
لم تکیه
loll
لم تکیه
accent
تکیه
accented
تکیه
unaccented
بی تکیه
reliance
تکیه
leanings
تکیه
leaning
تکیه
accenting
تکیه
atonic
بی تکیه
emphasis
تکیه
accumbency
تکیه
enclitic
بی تکیه
term
شرایط
conditions
شرایط
terming
شرایط
the conditions
شرایط ان
termed
شرایط
terms
شرایط
maulstick
تکیه دست
mahlstick
تکیه دست
arm rest
تکیه گاه
insisting
تکیه کردن بر
insisted
تکیه کردن بر
insist
تکیه کردن بر
support bearing
تکیه گاه
backrest
تکیه گاه
boilerplate
تکیه کلام
bridge seat
تکیه گاه
counterfort
دیوار تکیه
reclines
تکیه کردن
insists
تکیه کردن بر
anchorages
تکیه گاه
prop
تکیه گاه
propped
تکیه گاه
lean
تکیه زدن
propping
تکیه گاه
postpositive
الحاقی و بی تکیه
anchorage
تکیه گاه
leaned
تکیه کردن
accentual
تکیه دار
point of support
تکیه گاه
recline
تکیه کردن
reclined
تکیه کردن
leans
تکیه زدن
leans
تکیه کردن
leaned
تکیه زدن
saddle bearer
تکیه گاه
lean
تکیه کردن
anchoring
تکیه گاه
heel rest
تکیه گاه
catch-phrases
تکیه کلام
stand
تکیه گاه
relying
تکیه کردن
rely
تکیه کردن
relies
تکیه کردن
relied
تکیه کردن
anchor
تکیه گاه
stay
تکیه مهار
stayed
تکیه مهار
bolster
تکیه دادن
anchors
تکیه گاه
bolstered
تکیه دادن
slump over
تکیه زدن
bolsters
تکیه دادن
support
تکیه گاه
fulcrum
تکیه گاه
to base one self
تکیه کردن
rests
تکیه گاه
to throw oneself on
تکیه کردن بر
rests
تکیه دادن
support roller
تکیه گاه
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
rest
تکیه گاه
catch-phrase
تکیه کلام
bearing
تکیه گاه
rest
تکیه دادن
accentually
مطابق تکیه صدا
bearing width
عرض تکیه گاه
accumbent
تکیه دار خوابیده
direct support
تکیه گاه بی واسطه
abutment
تکیه گاه نیمپایه
movable support
تکیه گاه متحرک
core print
تکیه گاه ماهیچه
rest
تکیه گاه استراحت
rests
تکیه گاه استراحت
lateral support
تکیه گاه کناری
accumbent
تکیه کننده سرغذا
to lean against something
تکیه زدن به چیزی
bearing plate
صفحه تکیه گاه
hinged support
تکیه گاه مفصلی
fixed support
تکیه گاه گیردار
indirect support
تکیه گاه بی واسطه
bow hand
دسته تکیه گاه
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
elastic support
تکیه گاه ارتجاعی
arch abutment
تکیه گاه قوس
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
lateral support
تکیه گاه جانبی
free support
تکیه گاه ازاد
bench wall
دیوار تکیه گاه
restraining support
تکیه گاه گیردار
solid support
تکیه گاه جامد
settlement of abutments
نشست تکیه گاه
simple support
تکیه گاه ساده
support pression
فشار تکیه گاه
journals
تکیه گاه اصلی
journal
تکیه گاه اصلی
propping
تیر شمع تکیه
support
تکیه گاه پایه
prop
تیر شمع تکیه
armpit
تکیه گاه ارنج
seat bars
میلههای تکیه گاه
slogans
تکیه کلام شعار
slogan
تکیه کلام شعار
armpits
تکیه گاه ارنج
propped
تیر شمع تکیه
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
leans
تکیه دادن بطرف
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
leaned
تکیه دادن بطرف
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
lean
تکیه دادن بطرف
perceptual anchorage
تکیه گاه ادراکی
working conditions
شرایط کار
terms of shipment
شرایط حمل
ball game
شرایط وضعیت
settlement terms
شرایط تسویه
settlement terms
شرایط پرداخت
second order conditions
شرایط ثانوی
normal temperature and pressure
شرایط متعارفی
tropical condition
شرایط گرمسیری
dis qualified
فاقد شرایط
standard conditions
شرایط متعارفی
final cinditions
شرایط فینال
standard condition
شرایط استاندارد
terms of trade
شرایط مبادله
qulifications
واجد شرایط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com