English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
synoptic situation شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
Other Matches
existing circumstances شرایط موجود
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
play it by ear <idiom> تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
territorial محلی منطقهای
termed شرایط
terming شرایط
term شرایط
conditions شرایط
the conditions شرایط ان
terms شرایط
stability conditions شرایط ثبات
credit terms شرایط اعتبار
conference terms شرایط کنفرانس
conditions of purchase شرایط خرید
conditions of contract شرایط قرارداد
disadvantages شرایط نامساعد
disadvantage شرایط نامساعد
qualifications شرایط لازم
requirements شرایط لازم
condition of readiness شرایط امادگی
conditions of use شرایط کاربرد
requirements of the credit شرایط اعتبار
terms and conditions ضوابط و شرایط
ball games شرایط وضعیت
standard condition شرایط استاندارد
qualify واجد شرایط
standard conditions شرایط متعارفی
given conditions شرایط معلوم
shipping terms شرایط حمل
given conditions شرایط معینه
qualifies واجد شرایط
eligible واجد شرایط
terms of payment شرایط پرداخت
dis qualified فاقد شرایط
ball game شرایط وضعیت
makings شرایط لازم
marginal conditions شرایط نهائی
delivery terms شرایط تحویل
necessary conditions شرایط لازم
working conditions شرایط کار
payment terms شرایط پرداخت
terms of shipment شرایط حمل
no bed of roses <idiom> شرایط سختوبد
conditions شرایط اوضاع
qalified واجد شرایط
average conditions شرایط عادی
average conditions شرایط متوسط
liner terms شرایط خط کشتیرانی
initial condition شرایط اولیه
spring conditions شرایط بهاری
light conditions شرایط نور
ambient conditions شرایط محیطی
tight spot <idiom> شرایط سخت
actude conditions شرایط حاد
actude conditions شرایط شدید
admission requirements شرایط پذیرش
adverse factors شرایط نامساعد
Russian roulette <idiom> شرایط پرخطر
fair play شرایط برابر
ballistic conditions شرایط بالیستیکی
competition conditions شرایط رقابت
competitive conditions شرایط رقابت
implied terms شرایط تلویحی
implied terms شرایط ضمنی
plateaux شرایط پایا
plateaus شرایط پایا
plateau شرایط پایا
usual conditions شرایط معمول
boundary conditions شرایط مرزی
conditions of (the) competition شرایط رقابت
bona fide واجد شرایط
terms of trade شرایط مبادله
terms of trade شرایط معامله
present conditions شرایط فعلی
qualification واجد شرایط
qualification وضعیت شرایط
boundary conditions شرایط حدی
suitable conditions شرایط مناسب
final cinditions شرایط پایانی
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
settlement terms شرایط تسویه
sufficient conditions شرایط کافی
equilibrium conditions شرایط تعادل
second order conditions شرایط ثانوی
emergency conditions شرایط اضطراری
tropical condition شرایط گرمسیری
settlement terms شرایط پرداخت
qualified واجد شرایط
mutual terms شرایط متقابل
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
final cinditions شرایط فینال
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
qulifications واجد شرایط
normal temperature and pressure شرایط متعارفی
conditions of sale شرایط اساسی معامله
entry group گروه واجد شرایط
qualificatory واجد شرایط کننده
qualified دارای شرایط لازم
feudatory تابع شرایط تیول
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
bend شرایط خمیدگی زانویی
machining requirments شرایط براده برداری
ineligibility فقدان شرایط لازم
circumstance شرایط محیط اهمیت
meet مطابق شرایط بودن
possessing the necessary qualifications واجد شرایط لازم
meets مطابق شرایط بودن
ineligible فاقد شرایط لازم
tenders conditions شرایط عمومی مناقصه
second order conditions شرایط مرتبه دوم
volcanism شرایط و خصوصیات اتشفشانی
terms and conditions of the credit ضوابط و شرایط اعتبار
other things being equal اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
it does not s. the condition واجدان شرایط نیست
quantifies واجد شرایط شدن
tight squeeze <idiom> شرایط سخت تجاری
investigation of foundation conditions تحقیق شرایط شالوده
quantifying واجد شرایط شدن
quantify واجد شرایط شدن
eligible واجد شرایط مطلوب
support conditions شرایط تکیه گاهی
quantified واجد شرایط شدن
turn the tables <idiom> عوض کردن شرایط
qualify for واجد شرایط بودن
unqualified فاقد شرایط لازم
to impose conditions با شرایط سنگین بارکردن
provisions of a contract شرایط قرار داد
qualified واجد شرایط لازمه
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
make a difference <idiom> شرایط را عوض کردن
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
restructured شرایط وام را عوض کردن
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
Are you prepared to accept my conditions? حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
restructures شرایط وام را عوض کردن
reasonableness of terms in contract معقول بودن شرایط قرارداد
restructure شرایط وام را عوض کردن
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
ceteris paribus ثابت بودن سایر شرایط
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
loan conversion تجدید نظر در شرایط وام
debt rescheduling تجدید نظر در شرایط وام
ligting conditions شرایط روشنایی نسبتهای نور
However difficult the circumstances [are] , ... هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
climate for growth شرایط لازم برای رشد
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
come into one's own <idiom> به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
area sampling نمونه گیری منطقهای
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
eligible واجد شرایط برای انتخاب شدن
to satisfy conditions شرایط را برآورده کردن [ریاضی] [فیزیک]
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
qualified person شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
qualify صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
put someone in the picture <idiom> شرایط را شرح دادن برای کسی
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
demand oriented pricing قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
qualifies صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
differential effects اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
advantaged کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
weakest maintained ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com