English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
provisions of a contract شرایط قرار داد
Search result with all words
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
advantaged کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
Other Matches
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
conditions شرایط
terming شرایط
terms شرایط
termed شرایط
term شرایط
the conditions شرایط ان
final cinditions شرایط فینال
given conditions شرایط معینه
no bed of roses <idiom> شرایط سختوبد
Russian roulette <idiom> شرایط پرخطر
tight spot <idiom> شرایط سخت
eligible واجد شرایط
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
conditions of contract شرایط قرارداد
qualifies واجد شرایط
qualify واجد شرایط
given conditions شرایط معلوم
final cinditions شرایط پایانی
existing circumstances شرایط موجود
qualifications شرایط لازم
usual conditions شرایط معمول
suitable conditions شرایط مناسب
conditions of use شرایط کاربرد
requirements of the credit شرایط اعتبار
credit terms شرایط اعتبار
conference terms شرایط کنفرانس
requirements شرایط لازم
equilibrium conditions شرایط تعادل
emergency conditions شرایط اضطراری
dis qualified فاقد شرایط
qualification واجد شرایط
qualification وضعیت شرایط
plateaux شرایط پایا
plateaus شرایط پایا
plateau شرایط پایا
delivery terms شرایط تحویل
conditions of purchase شرایط خرید
qalified واجد شرایط
spring conditions شرایط بهاری
stability conditions شرایط ثبات
standard condition شرایط استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
sufficient conditions شرایط کافی
payment terms شرایط پرداخت
terms and conditions ضوابط و شرایط
terms of payment شرایط پرداخت
terms of shipment شرایط حمل
shipping terms شرایط حمل
present conditions شرایط فعلی
qualified واجد شرایط
second order conditions شرایط ثانوی
settlement terms شرایط پرداخت
settlement terms شرایط تسویه
terms of trade شرایط معامله
terms of trade شرایط مبادله
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
makings شرایط لازم
liner terms شرایط خط کشتیرانی
light conditions شرایط نور
initial condition شرایط اولیه
actude conditions شرایط حاد
implied terms شرایط تلویحی
implied terms شرایط ضمنی
disadvantages شرایط نامساعد
marginal conditions شرایط نهائی
mutual terms شرایط متقابل
tropical condition شرایط گرمسیری
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
normal temperature and pressure شرایط متعارفی
working conditions شرایط کار
ball game شرایط وضعیت
ball games شرایط وضعیت
necessary conditions شرایط لازم
disadvantage شرایط نامساعد
conditions of (the) competition شرایط رقابت
average conditions شرایط متوسط
boundary conditions شرایط مرزی
ambient conditions شرایط محیطی
fair play شرایط برابر
qulifications واجد شرایط
conditions شرایط اوضاع
condition of readiness شرایط امادگی
competition conditions شرایط رقابت
competitive conditions شرایط رقابت
bona fide واجد شرایط
boundary conditions شرایط حدی
actude conditions شرایط شدید
ballistic conditions شرایط بالیستیکی
adverse factors شرایط نامساعد
average conditions شرایط عادی
admission requirements شرایط پذیرش
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
meet مطابق شرایط بودن
volcanism شرایط و خصوصیات اتشفشانی
possessing the necessary qualifications واجد شرایط لازم
bend شرایط خمیدگی زانویی
support conditions شرایط تکیه گاهی
entry group گروه واجد شرایط
other things being equal اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
tenders conditions شرایط عمومی مناقصه
terms and conditions of the credit ضوابط و شرایط اعتبار
investigation of foundation conditions تحقیق شرایط شالوده
it does not s. the condition واجدان شرایط نیست
second order conditions شرایط مرتبه دوم
machining requirments شرایط براده برداری
meets مطابق شرایط بودن
ineligibility فقدان شرایط لازم
tight squeeze <idiom> شرایط سخت تجاری
turn the tables <idiom> عوض کردن شرایط
eligible واجد شرایط مطلوب
quantifying واجد شرایط شدن
make a difference <idiom> شرایط را عوض کردن
quantify واجد شرایط شدن
conditions of sale شرایط اساسی معامله
qualificatory واجد شرایط کننده
quantifies واجد شرایط شدن
to impose conditions با شرایط سنگین بارکردن
quantified واجد شرایط شدن
feudatory تابع شرایط تیول
unqualified فاقد شرایط لازم
qualified واجد شرایط لازمه
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
circumstance شرایط محیط اهمیت
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
qualify for واجد شرایط بودن
ineligible فاقد شرایط لازم
qualified دارای شرایط لازم
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
restructured شرایط وام را عوض کردن
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
come into one's own <idiom> به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
Are you prepared to accept my conditions? حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
restructure شرایط وام را عوض کردن
restructures شرایط وام را عوض کردن
ligting conditions شرایط روشنایی نسبتهای نور
climate for growth شرایط لازم برای رشد
reasonableness of terms in contract معقول بودن شرایط قرارداد
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
However difficult the circumstances [are] , ... هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
debt rescheduling تجدید نظر در شرایط وام
ceteris paribus ثابت بودن سایر شرایط
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
loan conversion تجدید نظر در شرایط وام
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
play it by ear <idiom> تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
put someone in the picture <idiom> شرایط را شرح دادن برای کسی
qualify صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
to satisfy conditions شرایط را برآورده کردن [ریاضی] [فیزیک]
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
qualified person شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
qualifies صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
eligible واجد شرایط برای انتخاب شدن
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
demand oriented pricing قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
differential effects اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
bargaining chips عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
weakest maintained ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com