Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
tropical condition
شرایط گرمسیری
Other Matches
tropical
نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
ibis
لک لک گرمسیری
subtemperate
گرمسیری
tropologic
گرمسیری
tropical
گرمسیری
tropical climate
اقلیم گرمسیری
semitropic
نیمه گرمسیری
tropic
گرمسیری مدارراس السرطان
pantropic
منتشر درنواحی گرمسیری
pantropical
منتشر درنواحی گرمسیری
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
selva
جنگل بارانی گرمسیری
tropical rainforest
جنگل بارانی گرمسیری
granadilla
انواع گل ساعت گرمسیری
lantana
شاه پسند گرمسیری
intertropical
واقع بین دو منطقه گرمسیری
tillandsia
درخت اناناس گرمسیری امریکایی
frigate bird
مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
tropic
نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
salp
جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
salpa
جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
lignum vi tae
یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
psilosis
یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
nautilus
حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
neotropical
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
the conditions
شرایط ان
conditions
شرایط
terms
شرایط
terming
شرایط
termed
شرایط
term
شرایط
qulifications
واجد شرایط
Russian roulette
<idiom>
شرایط پرخطر
delivery terms
شرایط تحویل
requirements of the credit
شرایط اعتبار
credit terms
شرایط اعتبار
conference terms
شرایط کنفرانس
implied terms
شرایط ضمنی
conditions of contract
شرایط قرارداد
condition of readiness
شرایط امادگی
dis qualified
فاقد شرایط
given conditions
شرایط معلوم
conditions of purchase
شرایط خرید
existing circumstances
شرایط موجود
equilibrium conditions
شرایط تعادل
ball games
شرایط وضعیت
final cinditions
شرایط پایانی
final cinditions
شرایط فینال
ball game
شرایط وضعیت
necessary conditions
شرایط لازم
emergency conditions
شرایط اضطراری
given conditions
شرایط معینه
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
implied terms
شرایط تلویحی
working conditions
شرایط کار
disadvantages
شرایط نامساعد
second order conditions
شرایط ثانوی
settlement terms
شرایط پرداخت
settlement terms
شرایط تسویه
shipping terms
شرایط حمل
terms of shipment
شرایط حمل
terms of trade
شرایط معامله
spring conditions
شرایط بهاری
stability conditions
شرایط ثبات
standard condition
شرایط استاندارد
terms of payment
شرایط پرداخت
standard conditions
شرایط متعارفی
terms of trade
شرایط مبادله
terms and conditions
ضوابط و شرایط
qalified
واجد شرایط
initial condition
شرایط اولیه
light conditions
شرایط نور
liner terms
شرایط خط کشتیرانی
makings
شرایط لازم
marginal conditions
شرایط نهائی
mutual terms
شرایط متقابل
payment terms
شرایط پرداخت
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
normal temperature and pressure
شرایط متعارفی
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط متعارفی
present conditions
شرایط فعلی
sufficient conditions
شرایط کافی
plateau
شرایط پایا
bona fide
واجد شرایط
conditions
شرایط اوضاع
requirements
شرایط لازم
fair play
شرایط برابر
qualifications
شرایط لازم
actude conditions
شرایط حاد
actude conditions
شرایط شدید
plateaus
شرایط پایا
plateaux
شرایط پایا
qualified
واجد شرایط
suitable conditions
شرایط مناسب
disadvantage
شرایط نامساعد
usual conditions
شرایط معمول
qualifies
واجد شرایط
qualify
واجد شرایط
qualification
واجد شرایط
qualification
وضعیت شرایط
admission requirements
شرایط پذیرش
adverse factors
شرایط نامساعد
eligible
واجد شرایط
ballistic conditions
شرایط بالیستیکی
no bed of roses
<idiom>
شرایط سختوبد
conditions of use
شرایط کاربرد
boundary conditions
شرایط مرزی
average conditions
شرایط متوسط
average conditions
شرایط عادی
boundary conditions
شرایط حدی
competition conditions
شرایط رقابت
competitive conditions
شرایط رقابت
ambient conditions
شرایط محیطی
conditions of (the) competition
شرایط رقابت
tenders conditions
شرایط عمومی مناقصه
possessing the necessary qualifications
واجد شرایط لازم
circumstance
شرایط محیط اهمیت
ineligible
فاقد شرایط لازم
provisions of a contract
شرایط قرار داد
qualified
دارای شرایط لازم
qualificatory
واجد شرایط کننده
meet
مطابق شرایط بودن
qualify for
واجد شرایط بودن
terms and conditions of the credit
ضوابط و شرایط اعتبار
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
meets
مطابق شرایط بودن
support conditions
شرایط تکیه گاهی
to impose conditions
با شرایط سنگین بارکردن
qualified
واجد شرایط لازمه
quantifying
واجد شرایط شدن
other things being equal
اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
quantifies
واجد شرایط شدن
volcanism
شرایط و خصوصیات اتشفشانی
quantify
واجد شرایط شدن
ineligibility
فقدان شرایط لازم
conditions
مقررات و شرایط اسبدوانی
bend
شرایط خمیدگی زانویی
make a difference
<idiom>
شرایط را عوض کردن
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
conditions of sale
شرایط اساسی معامله
turn the tables
<idiom>
عوض کردن شرایط
it does not s. the condition
واجدان شرایط نیست
quantified
واجد شرایط شدن
entry group
گروه واجد شرایط
tight squeeze
<idiom>
شرایط سخت تجاری
eligible
واجد شرایط مطلوب
machining requirments
شرایط براده برداری
unqualified
فاقد شرایط لازم
feudatory
تابع شرایط تیول
time utility
بهره گیری از شرایط زمانی
Are you prepared to accept my conditions?
حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
come into one's own
<idiom>
به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
size up
<idiom>
بسته به شرایط ،برانداز کردن
debt rescheduling
تجدید نظر در شرایط وام
loan conversion
تجدید نظر در شرایط وام
restructures
شرایط وام را عوض کردن
restructured
شرایط وام را عوض کردن
restructure
شرایط وام را عوض کردن
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
However difficult the circumstances
[are]
, ...
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
ligting conditions
شرایط روشنایی نسبتهای نور
climate for growth
شرایط لازم برای رشد
fall back
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
desirability
درجه تمایل شرایط مطلوب
ceteris paribus
ثابت بودن سایر شرایط
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
reasonableness of terms in contract
معقول بودن شرایط قرارداد
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
play it by ear
<idiom>
تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
demand oriented pricing
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
reschedule
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules
در شرایط وام تجدید نظر کردن
put someone in the picture
<idiom>
شرایط را شرح دادن برای کسی
rescheduling
در شرایط وام تجدید نظر کردن
qualified person
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
eligible
واجد شرایط برای انتخاب شدن
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
to satisfy conditions
شرایط را برآورده کردن
[ریاضی]
[فیزیک]
make the best of
<idiom>
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
differential effects
اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
ineligibly
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com