English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
English Persian
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
Other Matches
panoramic perspective پرسپکتیو منظرهای
fan cameras دوربینهای عکاسی منظرهای
to interrupt a view جلو منظرهای را گرفتن
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
hawbuck روستایی کم رو
churl روستایی
agrestic روستایی
rustic روستایی
villagers روستایی
villager روستایی
loblolly روستایی
Ferme ornee [روستایی]
tao روستایی
russetting روستایی
russeting روستایی
ruralist روستایی
muzhik or moujik روستایی
bucolic روستایی
clodhoppers روستایی
cottager روستایی
clodhopper روستایی
cottagers روستایی
boors روستایی
boor روستایی
yokel روستایی
peasant روستایی
yokels روستایی
peasants روستایی
rural روستایی
villatic روستایی دهاتی
musette یکجوررقص روستایی
plough boy جوانک روستایی
predial or prae کشتی روستایی
puli سگ روستایی مجارستانی
rurality زندگی روستایی
cottage industries صنعت روستایی
swain جوان روستایی
russet روستایی ضخیم
municipal road راه روستایی
cottage industry صنعت روستایی
gammer پیر زن روستایی
ruralize روستایی شدن
cottage خانه روستایی
cottages خانه روستایی
diamond-faced روستایی سازی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
hoyden روستایی بی تربیت
hobnail دهاتی روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
gaffers پیر مرد روستایی
bumpkins روستایی نادان یا کودن
country seat خانهی بزرگ روستایی
cot کلبه روستایی [حقیر]
gaffer پیر مرد روستایی
vertical loom دار روستایی [قالی]
bumpkin روستایی نادان یا کودن
countryfied روستایی روستا صفت
pastoralism سبک شعر روستایی
ruralization ایجاد زندگی روستایی
countrified روستایی روستا صفت
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
hawbuck روستایی بیدست وپا
peasntry حالت یا خوی روستایی
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com