Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
Other Matches
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
staking
شرطبندی
book making
شرطبندی
turf accountants
متصدی شرطبندی
backing
مبلغ شرطبندی
price
مبلغ شرطبندی
prices
مبلغ شرطبندی
touted
فروشنده اطلاعات شرطبندی
touts
فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipster
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipsters
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tout
فروشنده اطلاعات شرطبندی
touting
فروشنده اطلاعات شرطبندی
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
handicap stake
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
one thousand guineas
مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
two thousands guineas
مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
chalks
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalk
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
arrivals
ورود
arrival
ورود
entranced
ورود
entrance fee
حق ورود
induction
ورود
introit
ورود
introgression
ورود
entrancing
ورود
inductions
ورود
entrances
ورود
importing
ورود
re entry
ورود
re-entry
ورود
import
ورود
right of entry
حق ورود
arr
ورود
admitance
ورود
entrance
ورود
entry
ورود
appulse
ورود
entrance fees
حق ورود
ingress
ورود
accession
ورود
entree
ورود
ingression
ورود
air inclusion
ورود هوا
infare
ورود
importation
ورود
inning
ورود
imported
ورود
entry side
جهت ورود
homecomings
ورود بخانه
homecoming
ورود بخانه
house-warmings
جشن ورود
token
اجازه ورود
receipt statement
اعلامیه ورود
reebtry
ورود مجدد
advent
ظهور و ورود
tokens
بلیط ورود
landfalls
ورود بخشکی
landfall
ورود بخشکی
tokens
اجازه ورود
token
بلیط ورود
fifo
به ترتیب ورود
inlets
ورود دخول
forcible entry
ورود عدوانی
first in first out
به ترتیب ورود
arrival hall
سالن ورود
tardiness
تاخیر ورود
first in first out
بترتیب ورود
import
مفهوم ورود
imported
مفهوم ورود
importing
مفهوم ورود
free entrance
ورود مجانی
admittance
ورود دخول
landing
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
landings
ورود به خشکی
inlet
ورود دخول
capital inflow
ورود سرمایه
entry
ورود راهرو
entry point
نقطه ورود
data insertion
ورود داده ها
approach ramp
فرازای ورود
due in
در شرف ورود
arrival rate
نرخ ورود
data import
ورود داده
landfall n
ورود بخشکی
cost to entry
هزینه ورود
entree
اجازهء ورود
entering angle
زاویه ورود
energy intake
ورود انرژی
ease of entry
سهولت ورود
input of current
ورود جریان
log in sequrity
ایمنی ورود
port of entry
بندرمحل ورود
admissions
اجازهء ورود
when entering
هنگام ورود
house warming
جشن ورود
admission
اجازهء ورود
house-warming
جشن ورود
intervance of third party
ورود ثالث
inlet time
زمان ورود
intrant
ورود رسمی
influxes
ورود هجوم
acetylation
ورود ریشهء
arrival hall
سالن ورود
influx
ورود هجوم
landding
ورود بخشکی
initation
ورود بعضویت
on arrival
هنگام ورود
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
infare
مهمانی بمناسبت ورود
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
gangplanks
تخته ورود به ناو
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
gold import point
نقطه ورود طلا
gates
وسایل ورود ورودیه
gate
وسایل ورود ورودیه
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
gangplank
تخته ورود به ناو
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
entry plan
طرح ورود به بندر
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
barrier to entry
منع ورود به صنعت
coast in point
نقطه ورود به ساحل
last in first out
بترتیب عکس ورود
ingress
حق دخول اجازه ورود
fifo
خروج به ترتیب ورود
inflow of labor
جریان ورود کارگر
lifo
به ترتیب عکس ورود
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
police raid
ورود ناگهانی پلیس
hails
اعلام ورود کردن
entrance
ورودیه اجازه ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
raids
ورود ناگهانی پلیس
search warrants
حکم بازرسی و ورود
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
raid
ورود ناگهانی پلیس
raiding
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entranced
ورودیه اجازه ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
entrances
حق ورود دروازهء دخول
let someone through
اجازه ورود دادن
hailing
اعلام ورود کردن
entrances
ورودیه اجازه ورود
hailed
اعلام ورود کردن
hail
اعلام ورود کردن
raided
ورود ناگهانی پلیس
entrancing
ورودیه اجازه ورود
auxiliaries
معین
determinate
معین
regulars
معین
fixed
معین
rubicon
حد معین
certain
معین
punctual
معین
allying
معین
ally
معین
subsidiaries
معین
subsidiary
معین
specified
معین
specifics
معین
ancillary
معین
auxiliary
معین
adjutants
معین
specific
معین
adjutant
معین
given
معین
limiting
معین
adjutor
معین
definite
معین
settled
معین
accessorial
معین
indeterminate
نا معین
ledger
معین
regular
معین
ledgers
معین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com