English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
backward conditioning شرطی کردن وارونه
Other Matches
conditioning شرطی کردن شرطی سازی
to keel over وارونه کردن
turns وارونه کردن
turn وارونه کردن
to turn upside down وارونه کردن
inverting وارونه کردن
turn out وارونه کردن
inverts وارونه کردن
cant وارونه کردن
invert وارونه کردن
de- وارونه کردن
reverse شکست وارونه کردن
to tutn end for end وارونه کردن برگرداندن
reverses شکست وارونه کردن
convert برگرداندن وارونه کردن
converted برگرداندن وارونه کردن
reversed شکست وارونه کردن
converting برگرداندن وارونه کردن
converts برگرداندن وارونه کردن
reversing شکست وارونه کردن
turn over وارونه کردن برگرداندن
backward chaining زنجیرهای کردن وارونه
trace conditioning شرطی کردن ردی
reconditioning شرطی کردن مجدد
preconditioning پیش شرطی کردن
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
condition عارضه شرطی کردن
to invert a tumbler پیاله یا استکانی را وارونه کردن
eyelid conditioning شرطی کردن پلک چشم
apodosis مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
keels حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keel حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
reversion برعکس کردن وارونه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
conversed وارونه
topsy turvy وارونه
reversed وارونه
head over heels وارونه
reverses وارونه
conversing وارونه
converse وارونه
turned inside out وارونه
converses وارونه
topsy-turvy وارونه
inversion وارونه
inversions وارونه
backward وارونه
upside down وارونه
the wrong side outward وارونه
right side up وارونه
outside in وارونه
inverse وارونه
resupinate وارونه
inverted وارونه
jackknife وارونه
reverse وارونه
heels over head وارونه
reversing وارونه
topsyturvy وارونه
eventual شرطی
conditional شرطی
conditioned شرطی
provisory شرطی
protatic شرطی
provisional شرطی
turbinate وارونه مخروط
palinlexia وارونه خوانی
mirror reading وارونه خوانی
mirror writing وارونه نویسی
it is the other way round وارونه است
opposites وارونه از روبرو
inverted file فایل وارونه
inverted arch طاق وارونه
inverted arch قوس وارونه
invert arch طاق وارونه
inverse segregation تجزیه وارونه
palingraphia وارونه نویسی
obcordate بشکل دل وارونه
opposite وارونه از روبرو
reaction formation واکنش وارونه
resupination وارونه بودن
reverse dive شیرجه وارونه
reverse image تصویر وارونه
opposite meaning معنی وارونه
reversely وارونه بعکس
backward association تداعی وارونه
backset معکوس وارونه
back azimuth method گرای وارونه
invcersely بطور وارونه
backwards ازپشت وارونه
anastrophe سخن وارونه
conversing واژگون وارونه
converses واژگون وارونه
conversed واژگون وارونه
converse واژگون وارونه
irony وارونه گویی
ironies وارونه گویی
keels وارونه شدن
keel وارونه شدن
conditonal branching انشعاب شرطی
on no condition به هیچ شرطی
case branch انشعاب شرطی
conditional operator عملگر شرطی
unconditioned غیر شرطی
conditioning شرطی شدن
the subjunctive mood وجه شرطی
unconditioning شرطی زدایی
soft hyphen خط تیره شرطی
provisional شرطی مشروط
conditional branch انشعاب شرطی
conditioned response واکنش شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
conditioned inhibition بازداری شرطی
conditioned stimulus محرک شرطی
conditional transfer انتقال شرطی
conditioned response پاسخ شرطی
conditioned suppression منع شرطی
proviso جمله شرطی
conditional statement دستور شرطی
conditional statement حکم شرطی
conditionality صورت شرطی
conditioned reflex بازتاب شرطی
conditional instruction دستورالعمل شرطی
conditional jump جهش شرطی
provisos جمله شرطی
subjunctive وجه شرطی
full gainer شیرجه وارونه با پشتک
negatively منفی وار وارونه
reciprocal wavelength طول موج وارونه
inverted siphon شتر گلوی وارونه
inverted vault طاق قوسی وارونه
uratzuk ضربه مشت وارونه
contrariwise بطور وارونه ومعکوس
walden inversion وارونه سازی والدن
backward notion حرکت قهقرایی یا وارونه
instead of the reverse بجای وارونه این
type r conditioning شرطی شدن نوع ار
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
subjunctive وابسته بوجه شرطی
eventual موکول بانجام شرطی
unconditional غیر شرطی بی شرط
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
unconditioned reflex بازتاب غیر شرطی
unconditioned stimulus محرک غیر شرطی
ucs محرک غیر شرطی
unconditional jump جهش غیر شرطی
ucr پاسخ غیر شرطی
type s conditioning شرطی شدن نوع اس
unconditioned response پاسخ غیر شرطی
unconditioned inhibition بازداری غیر شرطی
provisorily بطور شرطی یا موقت
operant conditioning شرطی شدن عامل
differential conditioning شرطی سازی افتراقی
pavlovian conditioning شرطی شدن پاولفی
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
operant conditioning شرطی شدن کنش گر
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
delayed conditioning شرطی سازی درنگیده
vicarious conditioning شرطی شدن جانشینی
cross conditioning شرطی شدن ضمنی
counterconditioning شرطی سازی تقابلی
To win (lose ) a bet . شرطی رابردن (باختن )
conditional breakpoint نقطه انفصال شرطی
cer پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response پاسخ هیجانی شرطی
classical conditioning شرطی سازی کلاسیک
instrumental conditioning شرطی شدن وسیلهای
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
conditionability قابلیت شرطی شدن
modal auxiliary فعل معین شرطی
vicarious conditioning شرطی شدن مشاهدهای
inductive feedback پیوست برگشت وارونه القائی
obovate بشکل تخم مرغ وارونه
in cavetto [نقش برجسته کاری وارونه]
invertible وارونه شدنی قابل قلب
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
obversely بشکل تخم مرغ وارونه
policies سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
higher order conditioning شرطی سازی سطح بالا
policy سند معلق به انجام شرطی
topsy-turvy world [upside-down world] جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
turbinate فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
deferred dividened سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
iterative process فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
to turn down وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zeros پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zero پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost. در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com