English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (5 milliseconds)
English Persian
protasis and apodosis شرط و اجزای شرط
Search result with all words
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bag تعدادی از اجزای نا مرتب
bags تعدادی از اجزای نا مرتب
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
circuit وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
array محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
assets اجزای داده جدا
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
boarded وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
explosion لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
explosions لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
composition نسبت اجزای سازنده
compositions نسبت اجزای سازنده
azimuth micrometer وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
azimuth resolution اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
building component اجزای ساختمان
consumables موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
diagonal matrix ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
entoptics شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
frequency component اجزای فرکانس
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
work breakdown روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com