Dictiornary-Farsi | شروع به سرقت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
attempted theft	شروع به سرقت


Search result with all words

attempting to steal	شروع کردن به سرقت
Other Matches

steals	به سرقت بردن یا سرقت کردن
steal	به سرقت بردن یا سرقت کردن
set up	مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off	شروع کردن شروع شدن
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
larceny	سرقت
housebreaking	سرقت
affrication	سرقت
dishonest removal of property	سرقت
robberies	سرقت
robbery	سرقت
stealing	سرقت
tpnd	سرقت
thefts	سرقت
theft, pilferage, non delivery	سرقت
thievery	سرقت
theft	سرقت
commit theft	سرقت کردن
contructive larcency	سرقت اعتباری
grand larceny	سرقت عظیم
grand larceny	سرقت کبیره
housebreak	سرقت کردن
open theft	سرقت مشهود
purlion	سرقت کردن
stealer	مرتکب سرقت
prowl	تکاپو سرقت
prowled	تکاپو سرقت
prowls	تکاپو سرقت
banditry	سرقت مسلح
attempted theft	سرقت ناتمام
aggravated theft	سرقت مشدد
lifting	سرقت ترقی
lifts	سرقت ترقی
duff	سرقت گوسفند
heists	دزدی سرقت
heist	دزدی سرقت
kleptomaniacs	عاشق سرقت
kleptomaniac	عاشق سرقت
kleptomania	جنون سرقت
prowling	تکاپو سرقت
lifting	سرقت کردن
lifted	سرقت ترقی
affricate	سرقت کردن
kidnapping	سرقت و دزدیدن
lift	سرقت کردن
lift	سرقت ترقی
lifts	سرقت کردن
lifted	سرقت کردن
initiation	شروع کار شروع
burglarized	سرقت مسلحانه کردن
burglarize	سرقت مسلحانه کردن
kidnaps	ادم سرقت کردن
snaffle	دزدیدن سرقت کردن
stick up	سرقت مسلحانه سربرافراشتن
kidnap	ادم سرقت کردن
stick-up	سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups	سرقت مسلحانه سربرافراشتن
kidnapped	ادم سرقت کردن
burglarizing	سرقت مسلحانه کردن
hold-up	با اسلحه سرقت کردن
grand larceny	سرقت اموال پرقیمت
hold up	با اسلحه سرقت کردن
expilation	سرقت مقرون به ازار
burglarizes	سرقت مسلحانه کردن
hold-ups	با اسلحه سرقت کردن
sacrilege	سرقت ازاماکن مقدسه
sacrilege	سرقت اشیاء مقدسه
software piracy	سرقت نرم افزاری
pirated edition	نسخه سرقت شده
pirate copy	نسخه سرقت شده
pirate disc	نسخه سرقت شده
plagiarism	سرقت تالیفات یا اختراعات
robberies	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
robbery	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
plagiarist	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
joyride	سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyrides	سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
plagiarizes	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing	اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
salami technique	سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
The motor vehicle is covered by theft insurance.	این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
waifs	اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
grand larceny	سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
nobbles	سرقت کردن سواستفاده کردن
nobble	سرقت کردن سواستفاده کردن
nobbled	سرقت کردن سواستفاده کردن
nobbling	سرقت کردن سواستفاده کردن
opening	شروع
incipience or ency	شروع
inchoation	شروع
open fire	شروع
beginning	شروع
onset	شروع
openings	شروع
get-go <idiom>	شروع
right of begin	حق شروع
kick-off <idiom>	شروع
inception	شروع
kick off	شروع
beginnings	شروع
Redo it. Do it over again.	از سر شروع کن
beginning of negotiations	شروع مذاکره
resumption	تجدید شروع
beginning of message	شروع پیام
firing line	خط شروع تیراندازی
alpha	اغاز شروع
alphas	اغاز شروع
origins	نقطه شروع
germinating	شروع به رشدکردن
germinated	شروع به رشدکردن
germinate	شروع به رشدکردن
burgeoning	شروع برشدکردن
burgeoned	شروع برشدکردن
burgeon	شروع برشدکردن
warm start	شروع گرم
germinates	شروع به رشدکردن
commencing	شروع کردن
commences	شروع کردن
initial	نقط ه شروع
initialed	نقط ه شروع
origin	نقطه شروع
began	شروع کرده
burgeons	شروع برشدکردن
outbreaks	شروع حادثه
outbreak	شروع حادثه
initials	نقط ه شروع
initialling	نقط ه شروع
commenced	شروع کردن
initialing	نقط ه شروع
commence	شروع کردن
start bit	بیت شروع
trig	خط شروع مسابقه
come to <idiom>	شروع کاری
rise and shine	شروع بیداری
restart	شروع مجدد
restart	شروع دوباره
put in hand	شروع کردن
proceed with deliberations	شروع مذاکرات
get off on the wrong foot <idiom>	بد شروع کردن
lis mota	شروع دعوی
line of departure	خط شروع حمله
get one's feet wet <idiom>	شروع کردن
launch an attack	شروع حمله
to strike into	شروع کردن
scratch line	خط شروع مسابقه
terminus a que	نقطه شروع
splash line	خط شروع غواصی
start element	عنصر شروع
start key	کلید شروع
set out	شروع بکارکردن
set in	شروع کردن
start of heading	شروع عنوان
start of taxt	شروع متن
start signal	علامت شروع
starting block	سکوی شروع
starting gate	دروازه شروع
starting platform	سکوی شروع
streek	شروع کردن
tee off	شروع کردن
get the ball rolling <idiom>	شروع چیزی
kick off	شروع حمله
jump off	شروع حمله
take up <idiom>	شروع کردن
touch off <idiom>	شروع کاری
dozy	شروع به فسادکرده
doziest	شروع به فسادکرده
dozier	شروع به فسادکرده
valuing	نقط ه شروع
values	نقط ه شروع
value	نقط ه شروع
sorties	شروع حرکت
sortie	شروع حرکت
embark upon	شروع کردن
initialled	نقط ه شروع
cold start	شروع سرد
commencer	شروع کننده
jump off	شروع بحمله
initial point	نقطه شروع
incipit	شروع و اغاز
here goes nothing <idiom>	آماده شروع
headstart	امتیاز در شروع
hash mark	خط شروع مسابقه
kick off <idiom>	شروع کردن
set about <idiom>	شروع کردن
shove off <idiom>	شروع ،ترک
start in <idiom>	شروع کار
take on <idiom>	شروع به همکاری
take up <idiom>	شروع یک سرگرمی
beginning of message	شروع پیغام
attempted	شروع به جرم
zero	محل شروع
embarked	شروع کردن
starter	شروع کننده
attempt	شروع به جرم