Dictiornary-Farsi | شروع تبلیغات شدید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
burst advertising	شروع تبلیغات شدید


Other Matches

advertising blitz	تبلیغات شدید
fervor	حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour	حرارت شدید اشتیاق شدید
set up	مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
publicists	تبلیغات چی
incantations	تبلیغات
publicist	تبلیغات چی
advertisement	تبلیغات
advertisements	تبلیغات
showman	تبلیغات چی
propagandist	تبلیغات چی
propagandists	تبلیغات چی
showmen	تبلیغات چی
propaganda	تبلیغات
incantation	تبلیغات
publicity	تبلیغات
black propaganda	تبلیغات خطرناک
black propaganda	تبلیغات سیاه
publicizing	تبلیغات کردن
publicizes	تبلیغات کردن
hard advertising	تبلیغات تهاجمی
heavy advertising	تبلیغات وسیع
white propaganda	تبلیغات سفید
fanfare [of publicity]	هیاهوی تبلیغات
publicize	تبلیغات کردن
publicising	تبلیغات کردن
publicises	تبلیغات کردن
puffery	تبلیغات پر سر وصدا
publicised	تبلیغات کردن
publicized	تبلیغات کردن
propagandize	تبلیغات کردن
competitive advertising	تبلیغات رقابتی
grey propaganda	تبلیغات خاکستری
election propaganda	تبلیغات انتخاباتی
grey propaganda	تبلیغات منفی
political propaganda	تبلیغات سیاسی
start off	شروع کردن شروع شدن
target audience	جماعت هدف تبلیغات
aids to trade	حمل و نقل و تبلیغات
space broker	کارگزار امور تبلیغات
razzmatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E]	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
media circus	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
proselytism	تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
This sort of propaganda is for home consumption	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising	تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation	شروع کار شروع
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
boisterous	شدید
stalwarts	شدید
keen	شدید
slashing	شدید
sopping	شدید
forcible	شدید
grievous	شدید
toughest	شدید
acute	شدید
rigorous	شدید
inclement	شدید
raging	شدید
drastically	شدید
draconic	شدید
sweltering	شدید
rugged	شدید
extensive	شدید
diametrical	شدید
diametric	شدید
towering	شدید
strenuous	شدید
stalwart	شدید
vigorous	شدید
drastic	شدید
keenest	شدید
climacteric <adj.>	شدید
intensive	شدید
severer	شدید
violent	شدید
incontrollable	شدید
severe	شدید
vehement	شدید
hyperpyrexia	تب شدید
intense	شدید
severest	شدید
high wrought	شدید
tougher	شدید
two fisted	شدید
tough	شدید
vehemently	شدید
schwarmerei	احساسات شدید
chronic	شدید گرانرو
vehemence	غضب شدید
sthenic	شدید نیرومند
workout	کار شدید
workout	ورزش شدید
revulsion	تنفر شدید
heavier	شدید پرزور
heavies	شدید پرزور
rain cats and dogs <idiom>	باران شدید
booming	رونق شدید
booms	رونق شدید
workout	تمرین شدید
boom	رونق شدید
violent wind	باد شدید
rain shower	باران شدید
slats	ضربه شدید
slat	ضربه شدید
bedlam	اشتباه شدید
heavy	شدید پرزور
heaviest	شدید پرزور
impetuous	تند و شدید
workouts	تمرین شدید
workouts	کار شدید
workouts	ورزش شدید
boomed	رونق شدید
high explosive	سوختار شدید
clavus	سردرد شدید
penchant	میل شدید
exquisite	شدید سخت
harder	مشکل شدید
high rate discharge	تخلیه شدید
high order detonation	انفجار شدید
hypersensitivity	حساسیت شدید
gird	ضربه شدید
hyperinflation	تورم شدید
an intensive particle	ادات شدید
aggravator	شدید کننده
pash	باران شدید
actude conditions	شرایط شدید
hard	مشکل شدید
passion	تعصب شدید
salvoes	افهاراحساسات شدید
rumbustious	سخت شدید
galloping inflation	تورم شدید
rush	حرکت شدید
rushed	حرکت شدید
salvo	افهاراحساسات شدید
hardest	مشکل شدید
rushing	حرکت شدید
nosedive	نزول شدید یا ناگهانی
nosediving	نزول شدید یا ناگهانی
did you hurt your self a	ایاهیچ اذیت شدید
hyperdeflation	انقباض پولی شدید
groundswell	طغیان شدید دریا
goings-over	عیب جویی شدید
pathetic	دارای احساسات شدید
fanatic	دارای احساسات شدید
nosedives	نزول شدید کردن
high explosive	ماده منفجره شدید
nosediving	نزول شدید کردن
nosedived	نزول شدید کردن
nosedived	نزول شدید یا ناگهانی
nosedive	نزول شدید کردن
fanatics	دارای احساسات شدید
high explosive shell	گلوله محترقه شدید
hardball	رقابت شدید و بیرحمانه
going-over	عیب جویی شدید
escalating	شدید کردن یا شدن
severely retarded	عقب مانده شدید
sternest	سخت و محکم شدید
sterner	سخت و محکم شدید
stern	سخت و محکم شدید
mass casualties	تلفات و ضایعات شدید
zing	جیغ شدید وتند
nosedives	نزول شدید یا ناگهانی
paroxysmal	طغیانی سخت شدید
hunger for data	میل شدید به داده ها
yen	تمایل رغبت شدید
hunger for power [craving for power]	میل شدید به قدرت
fanatical	دارای احساسات شدید
strong jump	جهش ابی شدید
impact	اصابت اثر شدید
impacts	اصابت اثر شدید
sterns	سخت و محکم شدید
nymphomania	میل شدید زن بجماع
yerk	حرکت سریع و شدید
hyperirritable	دارای حساسیت شدید
die	پارو زدن شدید
maelstrom	طوفان یا گرداب شدید
violent pain	درد سخت یا شدید
escalated	شدید کردن یا شدن
escalates	شدید کردن یا شدن
escalate	شدید کردن یا شدن
hyperaesthesia	حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
snifter	طوفان شدید وزش سخت
hyperesthesia	حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
big push theory of development	نظریه فشار شدید توسعه
fury	هیجان شدید وتند خشم
basophil	میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
heightening	شدید کردن بسط دادن
ground swell	طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
ammonal	نوعی ماده منفجره شدید
high explosive plastic	گلوله پلاستیکی سوختار شدید
heightens	شدید کردن بسط دادن