English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
start of heading شروع عنوان
Search result with all words
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
Other Matches
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
start off شروع کردن شروع شدن
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
initiation شروع کار شروع
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
appellative عنوان
title عنوان
topics عنوان ها
subjects عنوان ها
themes عنوان ها
subject [topic] عنوان
topic عنوان
headword عنوان
headlines عنوان
caption عنوان
captions عنوان
print عنوان و..
printed عنوان و..
prints عنوان و..
rubric عنوان
rubrics عنوان
headwords عنوان
head line عنوان
by way of remainder به عنوان رد
ground عنوان
capitulary عنوان
epithet عنوان
life peers عنوان
life peer عنوان
epithets عنوان
headline عنوان
headings عنوان
titles عنوان ها
names عنوان ها
title عنوان
name عنوان
heading عنوان
titles عنوان
headings عنوان گذاری
brand عنوان تجارتی
in a topic form بصورت عنوان
headings عنوان سرصفحه
topic عنوان سرفصل
guize روبند عنوان
natural حرکت در عنوان
naturals حرکت در عنوان
Under the title ( heading) of … تحت عنوان ...
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
exercise term عنوان مانور
berthing کسب عنوان
berths کسب عنوان
doctorates عنوان دکتری
doctorate عنوان دکتری
surname لقب عنوان
surnames لقب عنوان
berth کسب عنوان
nowise به هیچ عنوان
honorific عنوان تجلیلی
heading عنوان سرصفحه
berthed کسب عنوان
branding عنوان تجارتی
head عنوان مبحث
on loan به عنوان قرض
brands عنوان تجارتی
appropriation title عنوان سپرده
appropriation title عنوان اعتبار
superscrible عنوان روی
heading عنوان گذاری
caption عنوان دادن
message heading عنوان پیام
for example به عنوان مثال
captions عنوان دادن
head سالار عنوان
the hoy f. عنوان پاپ
topics عنوان سرفصل
untitled بدون عنوان
titlist دارای عنوان
honorifics عنوان تجلیلی
intitule عنوان دادن به
possessory title عنوان مالکیت
exempli gratia [e.g.] به عنوان مثال
rubricate دارای عنوان قرمزکردن
running head خط عنوان هرصفحه در متن
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
misdirection گمراهی عنوان غلط
donna عنوان مودبانه بانوان
lords عنوان لردی دادن به
rubricize دارای عنوان قرمزکردن
title page صفحه عنوان کتاب
title block قسمت عنوان نامه
clinches کسب عنوان قهرمانی
clinched کسب عنوان قهرمانی
clinch کسب عنوان قهرمانی
head line عنوان سرصفحه روزنامه
superscription عنوان روی پاکت
short title عنوان کوتاه شده
subhead عنوان فرعی مقاله
subhead عنوان جزء یا فرعی
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
clinching کسب عنوان قهرمانی
streamers عنوان چشمگیر مقاله
title واگذارکردن عنوان دادن به
titles دارنده عنوان قهرمانی
title دارنده عنوان قهرمانی
titles واگذارکردن عنوان دادن به
lord عنوان لردی دادن به
streamer عنوان چشمگیر مقاله
languages برنامهای که به عنوان مترجم
language برنامهای که به عنوان مترجم
heading عنوان یا نام متن در فایل
nontitle مسابقه بدون عنوان قهرمانی
dominie عنوان کشیشان کلیسای هلند
short title عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
headings سمت سینه ناو عنوان
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
headings عنوان یا نام متن در فایل
to serve as something به کار رفتن به عنوان چیزی
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
superscription عنوان نوشته روی چیزی
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
running title عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
heading سمت سینه ناو عنوان
residentship اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
titleholder صاحب سند مالکیت دارای عنوان
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
prifixal پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
interfaces و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
rematch مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
pabulum [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
to have a title [ to be titled] لقب دار [صاحب عنوان] بودن
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
blocked تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
unipolar که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
blocks تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
to speak on behalf of [as representative] از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
represent عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
right of begin حق شروع
beginning شروع
open fire شروع
kick off شروع
onset شروع
beginnings شروع
inception شروع
opening شروع
Redo it. Do it over again. از سر شروع کن
openings شروع
inchoation شروع
incipience or ency شروع
kick-off <idiom> شروع
get-go <idiom> شروع
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
macroelement تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
initials توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initialling توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialing توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rent ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
your reverence عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
Christmas comes but once a year. <proverb> جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com