English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (11 milliseconds)
English Persian
incipit شروع و اغاز
Search result with all words
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
initiate اغاز کردن شروع کردن
initiated اغاز کردن شروع کردن
initiates اغاز کردن شروع کردن
initiating اغاز کردن شروع کردن
begin اغاز نهادن شروع کردن
begins اغاز نهادن شروع کردن
false start اغاز نادرست خطا در شروع
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
alpha اغاز شروع
alphas اغاز شروع
stx شروع متن اغاز متن
Other Matches
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off شروع کردن شروع شدن
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation شروع کار شروع
kick-offs اغاز
get away اغاز
getaways اغاز
inchoation اغاز
onset اغاز
abinitio از اغاز
initiation اغاز
incipience or ency اغاز
entranced اغاز
getaway اغاز
terminus a que اغاز
beginnings اغاز
beginning اغاز
entrances اغاز
entrance اغاز
entrancing اغاز
initation اغاز
kick-off اغاز
initio در اغاز
authorship اغاز
jump off اغاز
kick off اغاز
originationu اغاز
primordium اغاز
origin اغاز
scratch line خط اغاز
outset اغاز
inception اغاز
instep اغاز
venues اغاز
venue اغاز
origins اغاز
commencement اغاز
exordium اغاز
insteps اغاز
initialed واقع در اغاز
push off اغاز کردن
initial point نقطه اغاز
births اغاز کردن
nodal point نقطه اغاز
leadoff اغاز ضربت
lead off اغاز کردن
jump off اغاز حمله
introductive اغاز کننده
incept اغاز کردن
inaugurator اغاز کننده
debuts اغاز کار
commence اغاز کردن
commenced اغاز کردن
commences اغاز کردن
commencing اغاز کردن
begin اغاز کردن
begin اغاز شدن
begins اغاز کردن
begins اغاز شدن
uppermost از اغاز از ابتدا
initials واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
at first در اغاز کار
initialing واقع در اغاز
debut اغاز کار
inaugurating اغاز کردن
inaugurates اغاز کردن
from a to izzard از اغاز تا انجام
takeoff اغاز پرش
thru از اغاز تاانتها
inchoate اغاز کردن
at the start در اغاز کار
alpha and omega اغاز و فرجام
takeoffs اغاز پرش
initiate اغاز کردن
initiated اغاز کردن
initiates اغاز کردن
initiating اغاز کردن
revivals اغاز رونق
revival اغاز رونق
inaugurate اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
initial واقع در اغاز
births اغاز زاد
launching اغاز کردن
launched اغاز کردن
soft start اغاز نرم
start of heading اغاز سرفصل
primes درجه یک اغاز
launch اغاز کردن
start bit بیت اغاز
launches اغاز کردن
prime درجه یک اغاز
self initiated خود اغاز
to push off اغاز کردن
som اغاز پیام
start of taxt اغاز متن
to take to اغاز نهادن
primed درجه یک اغاز
start of message اغاز پیام
wire to wire از اغاز تا فرجام
birth اغاز کردن
birth اغاز زاد
start bit ذرهء اغاز نما
flagman پرچم دار خط اغاز
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
kickoff ضربه اغاز بازی
kick off ضربه اغاز بازی
jump the gum خطا در اغاز پرش
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
through از اغاز تا انتها کاملا
preface اغاز پیش گفتار
eras اغاز تاریخ عصر
prefaced اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
prefacing اغاز پیش گفتار
hajime اغاز مبارزه کاراته
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
originating اغاز شدن یاکردن
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
originates اغاز شدن یاکردن
originated اغاز شدن یاکردن
originate اغاز شدن یاکردن
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
aurora سرخی شفق اغاز
upfield نقطه اغاز بازی
to take arms جنگ اغاز کردن
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
pullulate اغاز توسعه نهادن
multilaunching اغاز بکار چندتایی
new departure اغاز رویه تازه
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
decadence فساد اغاز ویرانی
reoccupy دوباره اغاز کردن
set position اماده در نقطه اغاز
era اغاز تاریخ عصر
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
epoch اغاز فصل جدید عصر
tee off اغاز کردن محکم زدن
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
epochs اغاز فصل جدید عصر
inchoative تازه اغاز شده اغازی
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
repositional با حروف اضافه اغاز شده
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
overtures اغاز عمل پیش در امد
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
initials پاراف در اغاز قرار دادن
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
overture اغاز عمل پیش در امد
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
endpaper صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
approaches دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
greenie ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف
approach دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
approached دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
unilinear دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
formation برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
tae guk در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
alliterate چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
alliteration اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
kyrie دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
obsecration دعا یا مناجاتی که با کلمه byیعنی بحف اغاز میگرد د لابه
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
layout وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com