Total search result: 203 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
share |
شرکت داشتن در سهم بردن |
shared |
شرکت داشتن در سهم بردن |
shares |
شرکت داشتن در سهم بردن |
|
|
Other Matches |
|
to take part [in] |
شرکت داشتن [در] |
take part in <idiom> |
درچیزی شرکت داشتن |
letterheads |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
letterhead |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
compaq computer corporation |
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر |
limited company |
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی |
constituent company |
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر |
international finance corporation |
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است |
parent company |
شرکت مادر شرکت مرکزی |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
houses |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
house |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
housed |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
imbibe |
تحلیل بردن فرو بردن |
imbibed |
تحلیل بردن فرو بردن |
imbibes |
تحلیل بردن فرو بردن |
imbibing |
تحلیل بردن فرو بردن |
to push out |
پیش بردن جلو بردن |
masochism |
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه |
body corporate |
شرکت شرکت سهامی |
business group |
شرکت سهامی [شرکت] |
longed |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longs |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
long- |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longer |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
long |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longest |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
money to burn <idiom> |
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
to keep up |
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن |
to keep down |
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن |
hoping |
انتظار داشتن ارزو داشتن |
proffer |
تقدیم داشتن عرضه داشتن |
abhorring |
بیم داشتن از ترس داشتن از |
abhors |
بیم داشتن از ترس داشتن از |
abhorred |
بیم داشتن از ترس داشتن از |
hopes |
انتظار داشتن ارزو داشتن |
hoped |
انتظار داشتن ارزو داشتن |
hope |
انتظار داشتن ارزو داشتن |
resided |
اقامت داشتن مسکن داشتن |
resides |
اقامت داشتن مسکن داشتن |
cost |
قیمت داشتن ارزش داشتن |
meanest |
مقصود داشتن هدف داشتن |
meaner |
مقصود داشتن هدف داشتن |
mean |
مقصود داشتن هدف داشتن |
reside |
اقامت داشتن مسکن داشتن |
differs |
اختلاف داشتن تفاوت داشتن |
differing |
اختلاف داشتن تفاوت داشتن |
proffers |
تقدیم داشتن عرضه داشتن |
differ |
اختلاف داشتن تفاوت داشتن |
differed |
اختلاف داشتن تفاوت داشتن |
to have by heart |
ازحفظ داشتن درسینه داشتن |
proffered |
تقدیم داشتن عرضه داشتن |
proffering |
تقدیم داشتن عرضه داشتن |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
upkeep |
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال |
long for |
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن |
lead a dog's life <idiom> |
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن |
to have something in reserve |
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن |
consociation |
شرکت |
housed |
شرکت |
house |
شرکت |
firmest |
شرکت |
firmer |
شرکت |
incorporation |
شرکت |
associations |
شرکت |
association |
شرکت |
businesses |
شرکت |
business |
شرکت |
contribution |
شرکت |
contributions |
شرکت |
firm |
شرکت |
cahoot |
شرکت |
houses |
شرکت |
firms |
شرکت |
partnership |
شرکت |
partnerships |
شرکت |
enterprises |
شرکت |
enterprise |
شرکت |
EIS |
ول شرکت |
handing |
شرکت |
corporation |
شرکت |
companies |
شرکت |
corporations |
شرکت |
company |
شرکت |
fellowsh |
شرکت |
hand |
شرکت |
participation |
شرکت |
concerns |
شرکت |
concern |
شرکت |
dissolution of a company |
انحلال شرکت |
winding up of a company |
انحلال شرکت |
tandy corporation |
شرکت Tandy |
dissolution of partner ship |
فسخ شرکت |
economic unit |
خانوار شرکت |
subsidiary company |
شرکت فرعی |
doctor to the company |
پزشک شرکت |
take a hand at |
شرکت کردن در |
stock company |
شرکت سهامی |
shipping company |
شرکت کشتیرانی |
sit out |
شرکت نداشتن در |
contributor |
شرکت کننده |
contributors |
شرکت کننده |
go into |
شرکت کردن در |
giant corporation |
شرکت بزرگ |
principal |
شرکت اصلی |
principals |
شرکت اصلی |
general partnership |
شرکت تضامنی |
assist |
شرکت جستن |
employer's liability insurance company |
شرکت بیمه |
shipping agent |
شرکت حمل |
electric company |
شرکت برق |
partnerships |
شرکت تضامنی |
participant |
شرکت کننده |
participants |
شرکت کننده |
to sit out |
شرکت نداشتن در |
trading company |
شرکت تجارتی |
unlimited liability company |
شرکت تضامنی |
voluntary partnership |
شرکت اختیاری |
sit in on <idiom> |
شرکت درجلسه |
winding up |
انحلال شرکت |
airline |
شرکت هواپیمایی |
airlines |
شرکت هواپیمایی |
C.O |
مخفف شرکت |
play ball with someone <idiom> |
شرکت منصفانه |
datapro |
یک شرکت تحقیقاتی |
liquidation |
تصفیه شرکت |
partnership |
شرکت تضامنی |
businesses |
شرکت تجاری |
stand-in |
شرکت کردن |
to play at |
شرکت کردن در |
participation |
شرکت کردن |
participation |
شرکت در جرم |
complicity |
شرکت در جرم |
corporativism |
شرکت گرایی |
participate |
شرکت کردن |
parent company |
شرکت اصلی |
share [in] |
شرکت [سهم] [در] |
proprietary company |
شرکت خصوصی |
founder |
موسس شرکت |
foundered |
موسس شرکت |
foundering |
موسس شرکت |
microsoft corporation |
شرکت مایکروسافت |
equity |
حق صاحبان شرکت |
equities |
حق صاحبان شرکت |
memorandum of association |
اساسنامه شرکت |
memorandom of association |
اساسنامه شرکت |
founders |
موسس شرکت |
entry |
شرکت کننده |
ncr corporation |
شرکت NCR |
a stand-alone company |
یک شرکت مستقل |
parent company |
شرکت مادر |
parcenary |
شرکت مشاع |
parcenary |
شرکت در ارث |
participable |
شرکت کردنی |
participable |
شرکت بردار |
participative |
شرکت کننده |
private company |
شرکت خصوصی |
business |
شرکت تجاری |
private corporation |
شرکت خصوصی |
partook |
شرکت کردن |
pall bearer |
شرکت میکند |
unity |
وحدت شرکت |
entrepreneur |
موسس شرکت |
corporations |
شرکت سهامی |
contributes |
شرکت کردن |
contributed |
شرکت کردن |
contribute |
شرکت کردن |
stand-ins |
شرکت کردن |
stand in |
شرکت کردن |
intel corporation |
شرکت اینتل |
insurance company |
شرکت بیمه |
house flag |
پرچم شرکت |
participates |
شرکت کردن |
holding company |
شرکت مالک |
participated |
شرکت کردن |
invalidation of company |
بطلان شرکت |
contributing |
شرکت کردن |
partaking |
شرکت کردن |
entrepreneurs |
موسس شرکت |
partake |
شرکت کردن |
corporation |
شرکت سهامی |
proportional liability partnership |
شرکت نسبی |
partaken |
شرکت کردن |
partakes |
شرکت کردن |
joint stock company |
شرکت سهامی |
joint stock |
شرکت سهامی |
inveluntary partnership |
شرکت قهری |
assists |
شرکت جستن |
assisting |
شرکت جستن |
assisted |
شرکت جستن |
holding company |
شرکت مرکزی |
corporately |
بصورت شرکت |
joint-stock companies |
شرکت سهامی |