Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
Other Matches
the probability is
احتمال دارد
likelihood
احتمال کلی دارد
in all like
احتمال کلی دارد
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
the odds are that he will doit
احتمال دارد که انکار را بکند
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
discussant
کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
sleeping partner
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partners
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
maintenance
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
knockouts
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
knockout
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
win
پیروزی
conquests
پیروزی
wins
پیروزی
beat
پیروزی
victories
پیروزی
beats
پیروزی
victory
پیروزی
take
پیروزی
achievement
پیروزی
scores
پیروزی
scored
پیروزی
score
پیروزی
triumphs
پیروزی
triumphing
پیروزی
triumphed
پیروزی
triumph
پیروزی
takes
پیروزی
victoriously
با پیروزی
victoriousness
پیروزی
conquest
پیروزی
nike
الهه پیروزی
win on points
پیروزی با امتیاز
victory day
روز پیروزی
victory stele
لوح پیروزی
conquers
پیروزی یافتن بر
conquering
پیروزی یافتن بر
steal
پیروزی غیرمنتظره
steals
پیروزی غیرمنتظره
conquer
پیروزی یافتن بر
trophies
نشان پیروزی
secure of victory
مطمئن به پیروزی
trophies
یادگاری پیروزی
trophy
یادگاری پیروزی
winnable
شایسته پیروزی
wins
پیروزی برد
v day
روز پیروزی
paean
پیروزی نامه
success
پیروزی نتیجه
paeans
پیروزی نامه
triumphal cloumn
برج پیروزی
win
پیروزی برد
V-sign
علامت پیروزی
trophy
نشان پیروزی
V-signs
علامت پیروزی
successes
پیروزی نتیجه
garrison finish
پیروزی غیرمنتظره
triumphal
حاکی از پیروزی
sudden victory
پیروزی در وقت اضافی
win by knockout
پیروزی با ناک اوت
pull it out
پیروزی در واپسین لحظات
triumphantly
فاتحانه فریاد پیروزی
achievements
پیروزی کار بزرگ
pewter
جام پیروزی جایزه
triumphant
فاتحانه فریاد پیروزی
paeans
پیروزی نامه نوشتن
paean
پیروزی نامه نوشتن
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
win by retirement
پیروزی با کنار رفتن حریف
save the day
<idiom>
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
pyrrhic victory
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
palms
نخل خرما نشانه پیروزی
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
palm
نخل خرما نشانه پیروزی
shut out
مانع پیروزی حریف شدن
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
edges
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
liabilities
احتمال
chance
احتمال
like lihood
احتمال
likelihoood
احتمال
possibility
احتمال
verisimilitude
احتمال
possibilities
احتمال
liability
احتمال
chancing
احتمال
expectance
احتمال
probability
احتمال
eventuality
احتمال
suppositions
احتمال
chanced
احتمال
contingencies
احتمال
aptness
احتمال
contingency
احتمال
presumptions
احتمال
presumption
احتمال
likelihood
احتمال
supposition
احتمال
chances
احتمال
expectancy
احتمال
eventualities
احتمال
streaks
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
the probability is
احتمال میرود
probability distribution
توزیع احتمال
probability of collision
احتمال برخورد
kill probability
احتمال کشندگی
probability of detection
احتمال اکتشاف
probability curve
منحنی احتمال
on the chance of
نظر به احتمال
mathematical probability
احتمال ریاضی
probability factor
ضریب احتمال
transition probability
احتمال انتقال
transition probability
احتمال جهش
presumption of fraud
احتمال تقلب
presumedly
احتمال میرود
moral certainty
احتمال قوی
probability analysis
احتمال کاوی
unlikelihood
عدم احتمال
probability function
تابع احتمال
probabilism
احتمال گرایی
contingency
احتمال وقوع
improbability
عدم احتمال
experimental probability
احتمال ازمایشی
There is a 50-50 chance.
احتمال 50-50است
probability theory
نظریه احتمال
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
conditional probability
احتمال مشروط
compound probability
احتمال مرکب
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
contingencies
احتمال وقوع
probability ratio
بهر احتمال
risks
احتمال زیان
inverisimilitude
عدم احتمال
risk
احتمال زیان
probability of ionization
احتمال یونش
risked
احتمال زیان
odds
احتمال ووقوع
probability of kill
احتمال انهدام
probability of detection
احتمال کشف
risking
احتمال زیان
experimental probability
احتمال تجربی
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
body corporate
شرکت شرکت سهامی
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
turn the tide
<idiom>
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
balances
احتمال رویداد خطا
probability of kill
احتمال از بین رفتن
balance
احتمال رویداد خطا
probability density
چگالی احتمال
[ریاضی]
damage threat
احتمال تولید خسارت
angular probability distribution
توزیع زاویهای احتمال
look for
<idiom>
با احتمال فکر کردن
normal probability curve
منحنی بهنجار احتمال
risks
احتمال زیان یاخطر
risks
احتمال زیان و ضرر
risking
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
risked
احتمال زیان یاخطر
risked
احتمال زیان و ضرر
risk
احتمال زیان یاخطر
risk
احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution
توزیع احتمال شعاعی
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
in all probability
احتمال کلی میرود
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
probability density function
تابع چگالی احتمال
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com