Total search result: 201 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pentathlete |
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی |
|
|
Other Matches |
|
deathlete |
شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
walker |
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی |
walkers |
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی |
hurdler |
شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع |
off roader |
شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار |
langlauf |
مسابقه اسکی میدانی |
triangular meet |
مسابقه دو و میدانی بین سه تیم |
tracks |
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی |
tracked |
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی |
track |
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
pentathlons |
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر |
pentathlon |
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
hurdling |
شرکت در مسابقه دو بامانع |
cup of coffeen |
شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه |
campaing |
شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه |
to bar somebody from a competition |
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن |
quarterfinalist |
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند |
starting fee |
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد |
participative |
شرکت کننده |
participant |
شرکت کننده |
entry |
شرکت کننده |
participating |
شرکت کننده |
contributors |
شرکت کننده |
participants |
شرکت کننده |
contributor |
شرکت کننده |
play off |
درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی |
nap |
بهترین شرکت کننده |
napped |
بهترین شرکت کننده |
marathoner |
شرکت کننده ماراتون |
supply company |
شرکت تامین کننده |
symposiast |
شرکت کننده درسمپوزیم |
napping |
بهترین شرکت کننده |
naps |
بهترین شرکت کننده |
participant observer |
مشاهده گر شرکت کننده |
supplier |
شرکت تولید کننده |
suppliers |
شرکت تولید کننده |
crusader |
شرکت کننده درجنگهای صلیبی |
crusaders |
شرکت کننده درجنگهای صلیبی |
bidder |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
bidders |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
sortie reference |
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز |
merrymaker |
شرکت کننده درجشن وسرور |
olympian |
شرکت کننده بازیهای المپیک |
tenderer |
شرکت کننده در مزایده یامناقصه |
tenderer |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
producers |
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
semi-finalists |
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی |
semi-finalist |
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی |
sortie number |
تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز |
fleet |
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه |
fleets |
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه |
producer |
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده |
service component |
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات |
attack transport |
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی |
component change order |
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات |
pacer |
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد |
campers |
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند |
veterans |
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته |
veteran |
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته |
camper |
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند |
forty niner |
شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
navy component |
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
entrymate |
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی |
COMPAQ |
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود |
pcm |
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند |
underwriters |
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت |
underwriter |
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت |
off roader |
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل |
commitment board |
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی |
third party lease |
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد |
quintet |
پنجگانه |
quintets |
پنجگانه |
five |
پنجگانه |
quintette |
پنجگانه |
quinquepartite |
پنجگانه |
quintuplet |
پنجگانه |
quintuplets |
پنجگانه |
sense |
حواس پنجگانه |
sensed |
حواس پنجگانه |
senses |
حواس پنجگانه |
pentathlons |
ورزشهای پنجگانه |
the great lakes |
دریاچههای پنجگانه |
pentathlon |
ورزشهای پنجگانه |
the five senses |
حواس پنجگانه |
modern pentathlon |
پنجگانه مدرن |
quintuple |
ضرب در پنج پنجگانه |
pentarch |
رئیس یک شهر از شهرهای پنجگانه |
pentateuch |
کتب پنجگانه عهد عتیق |
pentateuchal |
وابسته به اسفار پنجگانه توریه |
the fire books of moses |
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه |
shot putter |
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران |
shot putters |
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران |
athletics |
دو و میدانی |
track and field |
دو و میدانی |
letterheads |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
letterhead |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
compaq computer corporation |
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر |
skull practice |
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه |
hooligans |
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند |
hooligan |
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند |
field theory |
نظریه میدانی |
field study |
بررسی میدانی |
field dependence |
وابستگی میدانی |
field strcture |
ساخت میدانی |
trackman |
دو و میدانی کار |
field force |
نیروی میدانی |
field games |
بازیهای میدانی |
field emission |
صدور میدانی |
high field emission arc |
قوس میدانی |
field effect |
با تاثیر میدانی |
field work |
پژوهش میدانی |
athlete |
دو و میدانی کار |
streetwise |
چاله میدانی |
Do you know who you are dealing with? |
میدانی با کی طرفی ؟ |
athletes |
دو و میدانی کار |
Track and field events . |
مسابقات دو میدانی |
field worker |
پژوهشگر میدانی |
sack race |
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده |
tug of war |
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن |
telesthesia |
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه |
tracks |
زمین بازیهای میدانی |
tracked |
زمین بازیهای میدانی |
track |
زمین بازیهای میدانی |
freed |
ترخیص کردن میدانی |
free field format |
در قالب ازاد میدانی |
freeing |
ترخیص کردن میدانی |
frees |
ترخیص کردن میدانی |
free |
ترخیص کردن میدانی |
constituent company |
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر |
limited company |
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی |
track and field |
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی |
cross country |
درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی |
opener |
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی |
selling plater |
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه |
field events |
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی |
field event |
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی |
army landing forces |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل |
battle clout |
نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری |
army commander |
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی |
international finance corporation |
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است |
parent company |
شرکت مادر شرکت مرکزی |
big five |
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
freightliner |
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
mosfet |
ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS |
seniors |
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی |
senior |
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی |
match play |
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر |
c & f |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
combat resolution |
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم |
house |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
housed |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
houses |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
business group |
شرکت سهامی [شرکت] |
body corporate |
شرکت شرکت سهامی |
stables |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
stable |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
dragway |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
dragstrip |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
quadrangular meet |
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی |
lenz' law |
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد |
slaloms |
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ |
slalom |
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ |
ice racing |
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |