English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
f.artery شریان صورت
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
artery شریان
arteries شریان
tourniquet شریان بند
carotidal artery شریان سبات
tourniquets شریان بند
pumonary artery شریان ریه
carotidal شریان سبات
garotte شریان بند
garrote شریان بند
popliteal artery شریان پس زانو
coronary artery شریان اکلیلی
atherosclerosis تصلب شریان
arteritis اماس شریان
arteritis ورم شریان
arteriology شریان شناسی
aneurism اتساع شریان
iliac artery شریان حرقفی
carotid arteries شریان سبات
carotid artery شریان سبات
arteriole شریان کوچک
femoral artery شریان ران
tenaculum شریان گیر
endo arterities اماس درونی شریان
coronaries شریان یاورید اکبلیلی
coronary شریان یاورید اکبلیلی
aortas شریان بزرگ شاهرگ
arteriotomy برش یا گشایش شریان
subclavian artery شریان زیر ترقوه
carotid وابسته به شریان شاهرگی
radial artery شریان زند اصلی
ligature شریان بندی رشته
aorta شریان بزرگ شاهرگ
arterial مربوط به شریان یاسرخرگ
coronary thrombosis انسداد شریان اکلیلی قلب
coronary thromboses انسداد شریان اکلیلی قلب
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
saltation جهش ناگهانی جهش خون شریان
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
ligature زخم بند شریان بند
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
hue صورت
physiognomies صورت
hues صورت
figure صورت
kalendar صورت
statements صورت
mazard صورت
listings صورت
physiognomy صورت
constellations صورت
statement صورت
figuring صورت
figures صورت
listing صورت
image صورت
images صورت
form صورت
phases صورت
roll صورت
rolled صورت
rosters صورت
effigy صورت
roster صورت
freckle لک صورت
rolls صورت
phase صورت
formed صورت
facies صورت
constellation صورت
effigies صورت
versions صورت
version صورت
forms صورت
medal صورت
medals صورت
phased صورت
invoicing صورت
shapes صورت
slip صورت
slipped صورت
slips صورت
conformational isomers هم صورت
conformer هم صورت
invoices صورت
faces صورت
list صورت
shape صورت
invoiced صورت
invoice صورت
coat card صورت
filed صورت
circumstantially در صورت
visage رو صورت
providing در صورت
visages رو صورت
file صورت
face صورت
clear text به صورت کشف
similitude شباهت صورت
form صورت دیس
standard form صورت متعارف
stop list صورت متخلفین
makeable <adj.> صورت پذیر
roster صورت نگهبانی
manageable <adj.> صورت پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> صورت پذیر
practicable <adj.> صورت پذیر
executable <adj.> صورت پذیر
sick list صورت بیماران
sales check صورت فروش
archetypes صورت ازلی
archetype صورت ازلی
free list صورت مجانی ها
move تبدیل صورت
formulation صورت بندی
apparition صورت وهمی
sentential form صورت جملهای
shift تبدیل صورت
apparitions صورت وهمی
makable <adj.> صورت پذیر
workable <adj.> صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> صورت پذیر
face card ورق صورت
face cream کرم صورت
faceless بدون صورت
face powders پودر صورت
face powder پودر صورت
BS صورت فروش
white face جانورسفید صورت
put into effect صورت دادن
carry into effect صورت دادن
serials و به صورت سری
serial و به صورت سری
put inpractice صورت دادن
polls صورت اراء
polled صورت اراء
crackling صورت نمکی
poll صورت اراء
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
difference tone صورت افتراقی
carte صورت غذا
waveform به صورت موج
make something happen صورت دادن
powder پودر صورت
forms صورت دیس
to put in to shape سر و صورت دادن
contrivable <adj.> صورت پذیر
doable <adj.> صورت پذیر
to take an inventory of صورت دارایی
formed صورت دیس
formation صورت بندی
the brush صورت گری
certificate of expenditure صورت حساب
certificate of expenditure صورت هزینه
achievable <adj.> صورت پذیر
powdering پودر صورت
powders پودر صورت
veiling تور صورت
unfigured بی صورت ساده
greasepaint صورت گرتماشاخانه
transfiguration تبدیل صورت
celestial body صورت فلکی
feasible <adj.> صورت پذیر
roster صورت کار
accomplish صورت گرفتن
inventory صورت کالا
inventory صورت اموال
invoiced صورت کردن
on foot به صورت پیاده
transformation تبدیل صورت
court card صورت :شاه
burbled جوش صورت
burbles جوش صورت
burbling جوش صورت
incarnation صورت خارجی
incarnations صورت خارجی
forgeries صورت سازی
forgery صورت سازی
numerator صورت کسر
normalized form صورت هنجار
isolating به صورت الکتریکی
long robe صورت کشیده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com