English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
make flush شستن با جریان سریع
Search result with all words
flush شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushes شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
Other Matches
rapid flow جریان سریع
jet پرش اب جریان سریع
surges جریان سریع وغیرعادی
surged جریان سریع وغیرعادی
jetting پرش اب جریان سریع
surge جریان سریع وغیرعادی
jets پرش اب جریان سریع
line surge جریان سریع و غیرعادی خط
jetted پرش اب جریان سریع
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
rinse شستن
laundering شستن
wash شستن
elute شستن
elutriate با اب شستن
to wash up شستن
to purge a way شستن
scoured شستن
rinses با اب شستن
launder شستن
deterge شستن
laundered شستن
scour شستن
scours شستن
washes شستن
rinse با اب شستن
leach شستن
rinsed با اب شستن
rinsed شستن
launders شستن
washed شستن
rinses شستن
to sponge off با اسفنج شستن
saponification با صابون شستن
carpet washing شستن فرش
to sponge down با اسفنج شستن
wash up دست و رو شستن
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
slush باچلپ وچلوپ شستن
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes] شستن [تمییز کردن] ظرف
bleaches سفید کردن شستن کامل
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
bleach سفید کردن شستن کامل
bleached سفید کردن شستن کامل
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
maundy ایین شستن پای بی نوایان
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
sculleries جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
to give somebody a roasting <idiom> کسی را شستن وکنار گذاشتن [ پر خاش]
to give somebody a ticking-off <idiom> کسی را شستن وکنار گذاشتن [ پر خاش]
scullery جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
speediness سریع السیر سریع
speedy سریع السیر سریع
bleached سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleaches سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleach سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
sweepy سریع
spanking سریع
spankings سریع
wing footed سریع
prompts سریع
gleg سریع
snell سریع
rapid سریع
galloping سریع
rather سریع تر
accelerator سریع
accelerators سریع
swifts سریع
sudden سریع
prompted سریع
prompt سریع
swift سریع
swifter سریع
swiftest سریع
scampered پرواز سریع
expresses سریع السیر
expresses سریع صریح
posthaste سریع السیر
raid تک نفوذی سریع
expressing سریع السیر
expressing سریع صریح
scampering پرواز سریع
raided تک نفوذی سریع
scamper پرواز سریع
expressed سریع صریح
raiding تک نفوذی سریع
repost ضربت سریع
rathe زود رس سریع
operation immediate اقدام سریع
rath زود رس سریع
rapid scanning تقطیع سریع
rapid fire تیر سریع
fleetingly سریع الزوال
fleeting سریع الزوال
rough and ready سریع العمل
raids تک نفوذی سریع
polypnea تنفس سریع
express سریع السیر
express سریع صریح
expressed سریع السیر
slash ضربه سریع
scampers پرواز سریع
pirouettes چرخ سریع
converting پاسکاری سریع
converted پاسکاری سریع
convert پاسکاری سریع
precipitate خیلی سریع
precipitated خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitating خیلی سریع
sneak raid دستبرد سریع
converts پاسکاری سریع
riposting ضربت سریع
pirouette چرخ سریع
slap ضربت سریع
slapped ضربت سریع
slapping ضربت سریع
slaps ضربت سریع
riposte ضربت سریع
riposted ضربت سریع
ripostes ضربت سریع
quick fire تیر سریع
quickstep گام سریع
speeds سریع کارکردن
quicker تند و سریع
quicker جلد سریع
courier پیک سریع
glimpse نگاه سریع
glimpsed نگاه سریع
couriers پیک سریع
glimpses نگاه سریع
glimpsing نگاه سریع
quickest جلد سریع
quickest تند و سریع
speeding سریع کارکردن
speed سریع کارکردن
snapback بهبودی سریع
skitter حرکت سریع
quick recovery رونق سریع
slashed ضربه سریع
slashes ضربه سریع
quick recovery بهبود سریع
quick تند و سریع
dispatches انجام سریع
fast سریع السیر
progressive chess شطرنج سریع
highflyer دلیجان سریع
highflier دلیجان سریع
high velocity drop بارریزی سریع
high speed traffic امد شد سریع
high speed traffic ترافیک سریع
high speed printer چاپگر سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com