English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
flush شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushes شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
Other Matches
make flush شستن با جریان سریع
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
oozes جریان جاری
oozed جریان جاری
ooze جریان جاری
oozing جریان جاری
flows جریان جاری کردن
flowed جریان جاری کردن
flow جریان جاری کردن
routine جریان عادی عادت جاری
routinely جریان عادی عادت جاری
routines جریان عادی عادت جاری
working فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
workings فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conducts جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conduct جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducted جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
scratchpad فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
rapid flow جریان سریع
jet پرش اب جریان سریع
surge جریان سریع وغیرعادی
jetting پرش اب جریان سریع
line surge جریان سریع و غیرعادی خط
jets پرش اب جریان سریع
jetted پرش اب جریان سریع
surges جریان سریع وغیرعادی
surged جریان سریع وغیرعادی
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
grow رویانیدن
grows رویانیدن
horticulture علم رویانیدن گیاهها
drivel اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
rinses با اب شستن
scoured شستن
rinses شستن
elute شستن
rinsed شستن
elutriate با اب شستن
scours شستن
to wash up شستن
to purge a way شستن
deterge شستن
rinsed با اب شستن
rinse با اب شستن
launder شستن
laundered شستن
laundering شستن
launders شستن
wash شستن
scour شستن
leach شستن
washes شستن
washed شستن
rinse شستن
wash up دست و رو شستن
to sponge down با اسفنج شستن
carpet washing شستن فرش
saponification با صابون شستن
to sponge off با اسفنج شستن
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
slush باچلپ وچلوپ شستن
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
bleached سفید کردن شستن کامل
bleaches سفید کردن شستن کامل
maundy ایین شستن پای بی نوایان
bleach سفید کردن شستن کامل
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes] شستن [تمییز کردن] ظرف
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
to give somebody a ticking-off <idiom> کسی را شستن وکنار گذاشتن [ پر خاش]
sculleries جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
to give somebody a roasting <idiom> کسی را شستن وکنار گذاشتن [ پر خاش]
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
speedy سریع السیر سریع
speediness سریع السیر سریع
bleach سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleached سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleaches سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current flow سیلان جریان فلوی جریان
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
interfluous در هم جاری
current cell سل جاری
present-day جاری
running جاری
groovy جاری
gushing جاری
pourer جاری
currents جاری
interfluent در هم جاری
sister in law جاری
running water اب جاری
volant جاری
current جاری
sluicy جاری
actuals جاری
going جاری
The regulations in force . مقررات جاری
trill جاری شدن
present consumption مصرف جاری
rules of procedure روش جاری
Blood was running . خون جاری شد
current جاری و روان
competitive price قیمت جاری
checking accounts حساب جاری
During (in)the current year. درسال جاری
tidal volume حجم جاری
checking account حساب جاری
yielded جاری شدن
bank overdraft حساب جاری
excurrent جاری شونده
callendar year سال جاری
yield جاری شدن
working capacity سرمایه جاری
yeild جاری شدن
current files پروندههای جاری
yeild point حد جاری شدن
trills جاری شدن
circulating asset دارایی جاری
electrodynamics الکترسیته جاری
present income درامد جاری
trilled جاری شدن
yields جاری شدن
current income درامد جاری
current budget بودجه جاری
current ratio نسبت جاری
AC حساب جاری
current assets دارائیهای جاری
current asset دارایی جاری
current yield بازده جاری
current assets دارایی جاری
current date تاریخ جاری
current instruction دستورالعمل جاری
standing order دستور جاری
standing orders دستور جاری
current liabilites بدهیهای جاری
current liabilities بدهیهای جاری
current liability بدهی جاری
liquid limit حد جاری شدن
current liability بدهیهای جاری
current loop حلقه جاری
current expenditure هزینه جاری
demand deposit سپرده جاری
current price قیمت جاری
flow جاری شدن
current cell indicator نشانگر سل جاری
currents جاری و روان
routine روش جاری
routine خط مشی جاری
currently بطور جاری
current accounts حساب جاری
perfuse جاری ساختن
flows جاری شدن
disembogue جاری شدن
flowed جاری شدن
routines روش جاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com