English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (2 milliseconds)
English Persian
radius of curvature شعاع خمیدگی
Other Matches
batters خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batter خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
nutation خمیدگی
camber خمیدگی
riffle خمیدگی
riffled خمیدگی
torility خمیدگی
cambers خمیدگی
aclinic بی خمیدگی
trepan خمیدگی
loops خمیدگی
looped خمیدگی
loop خمیدگی
bent خمیدگی خم
flection خمیدگی
riffles خمیدگی
riffling خمیدگی
beam deflection خمیدگی
introflexion خمیدگی
curvature خمیدگی
pulling خمیدگی
bending خمیدگی
recumbency خمیدگی
resupination خمیدگی
stoops خمیدگی
stooping خمیدگی
stooped خمیدگی
stoop خمیدگی
flexion خمیدگی
flexure خمیدگی
deflections خمیدگی
incurve خمیدگی
sag خمیدگی
sagged خمیدگی
sags خمیدگی
deflection خمیدگی
inturn خمیدگی
tucking خمیدگی بدن
bend زانویه خمیدگی
curvature of space-time خمیدگی فضازمان
raking خمیدگی شیب
offsetting چین خمیدگی
curvature of space خمیدگی فضا
rakes خمیدگی شیب
tucks خمیدگی بدن
rake خمیدگی شیب
tuck خمیدگی بدن
centre of crest circle مرکز خمیدگی
pliability قابلیت خمیدگی
flexture action اثر خمیدگی
offset چین خمیدگی
inflexion خم سازی خمیدگی
electron diffraction خمیدگی الکترون
inflexions خم سازی خمیدگی
inflections خم سازی خمیدگی
inflection خم سازی خمیدگی
lordosis خمیدگی ستون فقرات
arch center for crest مرکز خمیدگی ستیغ
bend شرایط خمیدگی زانویی
crankle خمیدگی پیچ وخم
curvature خمیدگی [ریاضی] [فیزیک]
point of contraflexion نقطه تغییر خمیدگی
camber قوزیا خمیدگی اندک
incurvation خمیدگی سوی درون
cambers قوزیا خمیدگی اندک
inclining خمیدگی بجلو و پایین
deflection of cantilever beam خمیدگی در تیراهن ازاد
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
radius of curvature شعاع خم
rayless بی شعاع
beams شعاع
beam شعاع
radius شعاع
ray شعاع
mean radius شعاع میانه
nuclear radius شعاع هسته
radius of action شعاع عمل
main beam شعاع اصلی
triradiate دارای سه شعاع
ionic radius شعاع یونی
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
light ray شعاع نور
light beam شعاع نور
ionic ray شعاع یونی
radius of a well شعاع یک چاه
stellate شعاع دار
radius of giration شعاع چرخش
radius of curvature شعاع انحناء
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of action شعاع اثر
radius of influence شعاع تاثیر
radius gage شابلون شعاع
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
radius of intrados شعاع درونسو
radius vector شعاع حامل
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
semidiameter شعاع دایره
short swing پیچهای با شعاع کم
radius of extrados شعاع برونسو
short-range با شعاع عمل کم
short range با شعاع عمل کم
covalent radius شعاع کووالانسی
corner radius شعاع کنج
casualty radius شعاع تلفات
bohr radius شعاع بور
average radius شعاع میانگاه
atomic radius شعاع اتمی
atomic radius شعاع اتم
an incident ray شعاع ساقط
radius شعاع عملیات
radius شعاع دایره
radiating شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
average radius شعاع میانه
gyoradius شعاع چرخش
radiate شعاع افکندن
image ray شعاع تصویر
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
electron beam شعاع الکترون
effective radius شعاع موثر
radius of gyration شعاع چرخش
destruction radius شعاع تخریب مین
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
very short شعاع عمل خیلی کم
very long شعاع عمل زیاد
van der waals radius شعاع وان در والس
light beam recorder ثبات شعاع نور
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
sea room شعاع مانور دریایی
wood ray شعاع اوندی چوبی
light ray bending انحراف شعاع نور
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage radius شعاع خطر مین
double beam شعاع مضاعف نور
medium range با شعاع عمل متوسط
casualty radius شعاع تولید تلفات
effective radius of a well شعاع موثر چاه
pencilled پرتوی شعاع دار
searchlight sonar سونار شعاع باریک
radiant شعاع گستر درخشان
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
hydraulic radius شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com