Dictiornary-Farsi | شعاع موثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
effective radius	شعاع موثر


Search result with all words

effective radius of a well	شعاع موثر چاه
Other Matches

actinoid	دارای شعاع مانند شعاع
point of no return	نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
radius	شعاع
ray	شعاع
rayless	بی شعاع
beams	شعاع
radius of curvature	شعاع خم
beam	شعاع
short range	با شعاع عمل کم
radial of a well	شعاع یک چاه
radius of curvature	شعاع انحناء
radius of action	شعاع عمل
radiate	شعاع افکندن
radiated	شعاع افکندن
radially	شعاع وار
radiometer	شعاع سنج
short-range	با شعاع عمل کم
radius gage	شابلون شعاع
radiates	شعاع افکندن
radius of curvatupe	شعاع انحناء
radius of a well	شعاع یک چاه
atomic radius	شعاع اتمی
radiating	شعاع افکندن
radius of action	شعاع اثر
nuclear radius	شعاع هسته
radius	شعاع دایره
electron beam	شعاع الکترون
light ray	شعاع نور
an incident ray	شعاع ساقط
atomic radius	شعاع اتم
average radius	شعاع میانه
average radius	شعاع میانگاه
bohr radius	شعاع بور
casualty radius	شعاع تلفات
covalent radius	شعاع کووالانسی
gyoradius	شعاع چرخش
radius of gyration	شعاع چرخش
mean radius	شعاع میانه
radius	شعاع عملیات
main beam	شعاع اصلی
light beam	شعاع نور
ionic ray	شعاع یونی
ionic radius	شعاع یونی
image ray	شعاع تصویر
hydraulic radius	شعاع هیدرولیک
corner radius	شعاع کنج
short swing	پیچهای با شعاع کم
schwarzschild radius	شعاع شوارتزشیلد
semidiameter	شعاع دایره
radius vector	شعاع حامل
radius of intrados	شعاع درونسو
radius of influence	شعاع تاثیر
radius of giration	شعاع ژیراسیون
within a radius of .kilometre	تا شعاع 6 کیلومتر
stellate	شعاع دار
radius of giration	شعاع چرخش
radius of extrados	شعاع برونسو
radius of curvature	شعاع خمیدگی
triradiate	دارای سه شعاع
van der waals radius	شعاع وان در والس
searchlight sonar	سونار شعاع باریک
intermediate range	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
wood ray	شعاع اوندی چوبی
light ray bending	انحراف شعاع نور
very long	شعاع عمل زیاد
medium range	با شعاع عمل متوسط
sea room	شعاع مانور دریایی
double beam	شعاع مضاعف نور
radius of convergence	شعاع همگرایی [ریاضی]
casualty radius	شعاع تولید تلفات
light beam recorder	ثبات شعاع نور
very short	شعاع عمل خیلی کم
damage radius	شعاع خطر مین
pencilled	پرتوی شعاع دار
radiant	شعاع گستر درخشان
damage radius	شعاع منطقه خسارت
destruction radius	شعاع تخریب مین
visibility range	شعاع عمل دیدبانی یا دید
cruising range	شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi	نسبت پیرامون به شعاع دایره
sea room	شعاع عمل دریایی ازاد
long-distance	با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam	شعاع نور بسیار باریک
long distance	با شعاع عمل زیاد طولانی
vectorial	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range	شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose	دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
angle of incidence	زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
operant	موثر
punchier	موثر
perficient	موثر
feckful	موثر
climacteric <adj.>	موثر
effectual	موثر
punchy	موثر
punchiest	موثر
touching	موثر
live	موثر
affecting	موثر
weighty	موثر
weightiest	موثر
weightier	موثر
operational	موثر
impressive	موثر
fruitier	موثر
efficient	موثر
drastically	موثر
moving	موثر
drastic	موثر
affective	موثر
forceful	موثر
forcible	موثر
telling	موثر
fruity	موثر
lived	موثر
pivotal	موثر
effective	موثر
fruitiest	موثر
efficacious	موثر
pithy	موثر
active	موثر
glideslope	شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance	فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
active current	شدت موثر
active component	مولفه موثر
work out <idiom>	موثر بودن
sensationally	احساساتی موثر
striking	موثر گیرنده
affectingly	بطور موثر
wimp	آدم نا موثر
active plate	صفحه موثر
milquetoast	آدم نا موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
active material	ماده موثر
weakling	آدم نا موثر
sissy	آدم نا موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
softie/softy	آدم نا موثر
active element	مولفه موثر
impressed voltage	ولتاژ موثر
impressiveness	موثر بودن
real power	توان موثر
live data	داده موثر
strikingly	موثر گیرنده
working angle	زاویه موثر
pathetically	بطور موثر
potently	بطورکلی یا موثر
driving	موثر رانندگی
movingly	بطور موثر
forcefully	بطور موثر
effective capacity	فرفیت موثر
prospective	موثر دراینده
ineffective	غیر موثر
sledgehammers	ضربت موثر
sledgehammer	ضربت موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
sovereigns	عالی و موثر
useful voltage	ولتاژ موثر
wattful current	جریان موثر
adequate	موثر بودن
inoperative	غیر موثر
net head	ارتفاع موثر
noneffective	غیر موثر
sensational	احساساتی موثر
impressively	بطور موثر
sovereign	عالی و موثر
penetratingly	بطور موثر
pathetic	موثر احساساتی
clear span	دهانه موثر
effective force	نیروی موثر
moanbag	آدم نا موثر
whiner	آدم نا موثر
press	عامل موثر
effective output	دبی موثر
effective output	بازداده موثر
effective output	خروجی موثر
effective pitch	گام موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective field	میدان موثر
effective diameter	قطر موثر
presses	عامل موثر
an active remedy	چاره موثر
effective	عامل موثر
effective address	نشانی موثر
effective address	آدرس موثر
effective area	سطح موثر
effective charge	بار موثر
effective collision	برخورد موثر
effective current	جریان موثر
effective value	جریان موثر