English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
Other Matches
searchlight sonar سونار شعاع باریک
fuse strip نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fiber رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibres رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
swath ردیف باریک راه باریک
swathes ردیف باریک راه باریک
swathe ردیف باریک راه باریک
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
radius شعاع
beam شعاع
beams شعاع
rayless بی شعاع
ray شعاع
radius of curvature شعاع خم
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
bohr radius شعاع بور
triradiate دارای سه شعاع
stellate شعاع دار
average radius شعاع میانگاه
radiated شعاع افکندن
average radius شعاع میانه
light ray شعاع نور
electron beam شعاع الکترون
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
radiating شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
image ray شعاع تصویر
effective radius شعاع موثر
nuclear radius شعاع هسته
short range با شعاع عمل کم
short-range با شعاع عمل کم
radius of gyration شعاع چرخش
covalent radius شعاع کووالانسی
corner radius شعاع کنج
casualty radius شعاع تلفات
radiate شعاع افکندن
gyoradius شعاع چرخش
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
atomic radius شعاع اتمی
radius of extrados شعاع برونسو
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius vector شعاع حامل
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
light beam شعاع نور
an incident ray شعاع ساقط
radius شعاع عملیات
radius of intrados شعاع درونسو
radius of giration شعاع چرخش
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of curvature شعاع انحناء
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of action شعاع اثر
radius of action شعاع عمل
radiometer شعاع سنج
radius of a well شعاع یک چاه
radius gage شابلون شعاع
radius شعاع دایره
short swing پیچهای با شعاع کم
main beam شعاع اصلی
atomic radius شعاع اتم
ionic radius شعاع یونی
radius of influence شعاع تاثیر
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
ionic ray شعاع یونی
mean radius شعاع میانه
semidiameter شعاع دایره
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
van der waals radius شعاع وان در والس
sea room شعاع مانور دریایی
damage radius شعاع منطقه خسارت
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
damage radius شعاع خطر مین
very short شعاع عمل خیلی کم
destruction radius شعاع تخریب مین
double beam شعاع مضاعف نور
wood ray شعاع اوندی چوبی
effective radius of a well شعاع موثر چاه
medium range با شعاع عمل متوسط
casualty radius شعاع تولید تلفات
light beam recorder ثبات شعاع نور
radiant شعاع گستر درخشان
very long شعاع عمل زیاد
light ray bending انحراف شعاع نور
pencilled پرتوی شعاع دار
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
angustate باریک
capillaries باریک
attenute باریک
trickly باریک
narrow باریک
thready باریک
reedier باریک
reediest باریک
reedy باریک
capillary باریک
slat باریک
slats باریک
narrowest باریک
narrowed باریک
slender باریک
narrower باریک
fine drawn باریک
thinners باریک
tendering باریک
thinnest باریک
hairlike باریک
needle-nose pliers دم باریک
fine spun باریک
thins باریک
tendered باریک
tender باریک
tenuous باریک
tenderest باریک
gracile باریک
thin باریک
thinned باریک
lathy باریک
slices باریک
strait باریک
straits باریک
slice باریک
long nose دم باریک
leptocephalic سر باریک
narrow headed سر باریک
bridle track راه باریک
canaliculus سوراخ باریک
point باریک کردن
peering باریک شدن
narrow mouthed دهن باریک
stacked bow کمان باریک
spline نوار باریک
barbicel رشته باریک پر
small intestine روده باریک
peered باریک شدن
peer باریک شدن
meticulous باریک بین
sliver تکه باریک
coomb دره باریک
slimmest باریک اندام
slimming باریک اندام
string tie کراوات باریک
slim باریک اندام
slims باریک اندام
elongate باریک شدن
elongates باریک شدن
elongating باریک شدن
subtil باریک بین
strobilation باریک شدگی
strip قطعه باریک
subtility باریک بینی
quillet باریک بینی
stringy floppy فلاپی باریک
narrow necked گردن باریک
combe دره باریک
slimmed باریک اندام
cat-walk راهرو باریک
metaphisical باریک بین
asthenic body type سنخ باریک تن
leptodactyl باریک پنجه
pennants پرچم باریک
nicely نکته باریک
asthenic physique سنخ باریک تن
scrutator باریک بین
crypta طاق باریک
stricture باریک بینی
long nose انبر دم باریک
lanes راه باریک
lane راه باریک
gracile nucleus هسته باریک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com