English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
English Persian
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
Other Matches
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
hydraulic jump جهش هیدرولیک
dihydric alcohol دی هیدرولیک الکل
cabbaging press پرس هیدرولیک
hydraulic gradient شیب هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
hydrulic engineering مهندسی هیدرولیک
hydraulics of open channals هیدرولیک کیالها
hydraulic system سیستم هیدرولیک
hydraulics علم هیدرولیک
hydraulics درس هیدرولیک
hydraulics هیدرولیک مکانیک مایعات
hydraulics of open channals هیدرولیک کانالهای روباز
hydraulic وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
water power utilization کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
radius شعاع
radius of curvature شعاع خم
beams شعاع
rayless بی شعاع
ray شعاع
beam شعاع
light beam شعاع نور
light ray شعاع نور
triradiate دارای سه شعاع
stellate شعاع دار
ionic ray شعاع یونی
ionic radius شعاع یونی
image ray شعاع تصویر
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
radius of extrados شعاع برونسو
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
semidiameter شعاع دایره
corner radius شعاع کنج
mean radius شعاع میانه
nuclear radius شعاع هسته
radius of curvature شعاع انحناء
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of giration شعاع چرخش
radius of curvatupe شعاع انحناء
short swing پیچهای با شعاع کم
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of action شعاع اثر
radius of influence شعاع تاثیر
radius of action شعاع عمل
radius of intrados شعاع درونسو
radius vector شعاع حامل
radius of a well شعاع یک چاه
radius gage شابلون شعاع
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
main beam شعاع اصلی
short range با شعاع عمل کم
bohr radius شعاع بور
radius شعاع دایره
average radius شعاع میانگاه
average radius شعاع میانه
atomic radius شعاع اتمی
atomic radius شعاع اتم
an incident ray شعاع ساقط
radius شعاع عملیات
radiating شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiate شعاع افکندن
short-range با شعاع عمل کم
casualty radius شعاع تلفات
electron beam شعاع الکترون
effective radius شعاع موثر
covalent radius شعاع کووالانسی
radius of gyration شعاع چرخش
gyoradius شعاع چرخش
van der waals radius شعاع وان در والس
searchlight sonar سونار شعاع باریک
pencilled پرتوی شعاع دار
radiant شعاع گستر درخشان
effective radius of a well شعاع موثر چاه
light beam recorder ثبات شعاع نور
very short شعاع عمل خیلی کم
very long شعاع عمل زیاد
double beam شعاع مضاعف نور
destruction radius شعاع تخریب مین
light ray bending انحراف شعاع نور
casualty radius شعاع تولید تلفات
medium range با شعاع عمل متوسط
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
sea room شعاع مانور دریایی
damage radius شعاع خطر مین
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
wood ray شعاع اوندی چوبی
damage radius شعاع منطقه خسارت
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
hydraulic radius شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com