Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
gyoradius	شعاع چرخش
radius of gyration	شعاع چرخش
radius of giration	شعاع چرخش
Other Matches
actinoid	دارای شعاع مانند شعاع
waltz three	سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
point of no return	نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
single action	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
beam	شعاع
radius	شعاع
radius of curvature	شعاع خم
beams	شعاع
ray	شعاع
rayless	بی شعاع
radius of giration	شعاع ژیراسیون
semidiameter	شعاع دایره
short swing	پیچهای با شعاع کم
radiometer	شعاع سنج
radius vector	شعاع حامل
radius of influence	شعاع تاثیر
hydraulic radius	شعاع هیدرولیک
schwarzschild radius	شعاع شوارتزشیلد
radius of intrados	شعاع درونسو
effective radius	شعاع موثر
electron beam	شعاع الکترون
radius of extrados	شعاع برونسو
radius of curvature	شعاع خمیدگی
short-range	با شعاع عمل کم
radius of action	شعاع اثر
radiating	شعاع افکندن
radiates	شعاع افکندن
radiated	شعاع افکندن
radiate	شعاع افکندن
light beam	شعاع نور
nuclear radius	شعاع هسته
mean radius	شعاع میانه
main beam	شعاع اصلی
short range	با شعاع عمل کم
radial of a well	شعاع یک چاه
image ray	شعاع تصویر
radius of curvature	شعاع انحناء
radius of curvatupe	شعاع انحناء
radius of action	شعاع عمل
radius of a well	شعاع یک چاه
ionic radius	شعاع یونی
ionic ray	شعاع یونی
radius gage	شابلون شعاع
radially	شعاع وار
light ray	شعاع نور
stellate	شعاع دار
triradiate	دارای سه شعاع
within a radius of .kilometre	تا شعاع 6 کیلومتر
average radius	شعاع میانگاه
casualty radius	شعاع تلفات
average radius	شعاع میانه
corner radius	شعاع کنج
covalent radius	شعاع کووالانسی
atomic radius	شعاع اتمی
atomic radius	شعاع اتم
an incident ray	شعاع ساقط
bohr radius	شعاع بور
radius	شعاع عملیات
radius	شعاع دایره
radius of convergence	شعاع همگرایی [ریاضی]
medium range	با شعاع عمل متوسط
van der waals radius	شعاع وان در والس
very long	شعاع عمل زیاد
very short	شعاع عمل خیلی کم
intermediate range	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
wood ray	شعاع اوندی چوبی
light beam recorder	ثبات شعاع نور
light ray bending	انحراف شعاع نور
pencilled	پرتوی شعاع دار
double beam	شعاع مضاعف نور
radiant	شعاع گستر درخشان
sea room	شعاع مانور دریایی
searchlight sonar	سونار شعاع باریک
casualty radius	شعاع تولید تلفات
damage radius	شعاع منطقه خسارت
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
damage radius	شعاع خطر مین
destruction radius	شعاع تخریب مین
cruising range	شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi	نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance	با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance	با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room	شعاع عمل دریایی ازاد
visibility range	شعاع عمل دیدبانی یا دید
pencil beam	شعاع نور بسیار باریک
vectorial	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose	دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vector	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range	شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
angle of incidence	زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruder	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
range	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope	شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance	فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive	شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
head rolling	سر چرخش
wheels	چرخش
wheeling	چرخش
levorotation	چرخش به چپ
rotation	چرخش
wheel	چرخش
spins	چرخش
twirl	چرخش
whirling	چرخش
whirled	چرخش
whirl	چرخش
whirls	چرخش
twirls	چرخش
twirling	چرخش
twirled	چرخش
whirlpool	چرخش اب
volte face	چرخش
volte-face	چرخش
circulation	چرخش
wrench	چرخش
wrenched	چرخش
wrenches	چرخش
rotational	چرخش
swirl	چرخش
swirled	چرخش
gyrations	چرخش
whirlpools	چرخش اب
turn	چرخش
gyration	چرخش
swirling	چرخش
revolutions	چرخش
revolution	چرخش
circulations	چرخش
turns	چرخش
spin	چرخش
swirls	چرخش
troll	چرخش
trolls	چرخش
optical rotation	چرخش نوری
kick turn	نیم چرخش
orthogonal rotation	چرخش عمودی
turnabouts	چرخش به یک طرف
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
pivot point	مرکز چرخش
turnabout	چرخش به یک طرف
axis of rotation	محور چرخش
williamson turn	چرخش ویلیامسون
vertical scrolling	چرخش عمودی
angle of rotation	زاویه چرخش
oblique rotation	چرخش مایل
number of revolutions	چرخش بر دقیقه
rotational speed	چرخش بر دقیقه
speed of rotation	چرخش بر دقیقه
rev	چرخش بر دقیقه
rpm	چرخش بر دقیقه
revs per minute	چرخش بر دقیقه
revolutions per minute	چرخش بر دقیقه
proper rotation	چرخش متعارف
molecular rotation	چرخش مولکولی
varimax rotation	چرخش واریماکس
upward rotation	چرخش رو به بالا
sidespin	چرخش انحرافی
cyclostat	دستگاه چرخش
sidespin	چرخش بیک سو
high spin	چرخش زیاد
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
rotational speed	سرعت چرخش
rotational post	شغل در چرخش
forward dive	شیرجه رو به اب با چرخش
fractional turn	چرخش کسری
free rotation	چرخش ازاد
rotatable	چرخش پذیر
improper rotation	چرخش نامتعارف
quartimax rotation	چرخش کوارتیماکس
pivot ship	ناو چرخش
upright spin	چرخش ایستاده
trepan	چرخش انحراف
turn table	میز چرخش
body english	چرخش بی اختیار
topspin	چرخش توپ
specific rotation	چرخش ویژه
sidespin	چرخش توپ
compass swing	چرخش خط محوری
concentricity	دقت چرخش
conrotatory motion	چرخش همسو
magnetic ritation	چرخش مغناطیسی
spins	چرخش به سرعت
pivoting	قابل چرخش
revolutions	چرخش دوران
helicopters	چرخش در هوا
twists	چرخش بدن
helicopter	چرخش در هوا
turn-off	محل چرخش
rolls	چرخش گردش
turn off	محل چرخش
turn-offs	محل چرخش
twist	چرخش بدن
universal	با چرخش ازاد
spins	چرخش توپ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com