English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
headquarters شعبه اصلی
major activity شعبه اصلی
Search result with all words
subhome office شعبه دفتر اصلی
subhome office شعبه اصلی یک اداره
Other Matches
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
embranchment شعبه
filial شعبه
chapters شعبه
chapter شعبه
sections شعبه
offshoot شعبه
member شعبه
lines شعبه
offshoots شعبه
line شعبه
end office شعبه جز
branch office شعبه
members شعبه
apparatus شعبه
prongs شعبه
branches شعبه
branch شعبه
substation شعبه
succursal شعبه
section شعبه
prong شعبه
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
dichotomy انشعاب به دو شعبه
branch office دفتر شعبه
lodged شعبه فراماسون ها
apparatus شعبه حزب
branch of a company شعبه شرکت
agency of communications شعبه ارتباطات
department قسمت شعبه
wing شاخه شعبه
subclass شعبه فرعی
lodge شعبه فراماسون ها
winging شاخه شعبه
dichotomies انشعاب به دو شعبه
lodges شعبه فراماسون ها
operating agency شعبه عامل
annex شعبه فرعی
members شعبه بخش
member شعبه بخش
frith شعبه رود
branches شعبه زدن
agencies اژانس شعبه
agency اژانس شعبه
branches شعبه رشته
branch شعبه زدن
annexes شعبه فرعی
annexing شعبه فرعی
dichotomization دو شعبه کردن
branch شعبه رشته
departments قسمت شعبه
executive agent شعبه اجرایی
executing agency شعبه اجرایی
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
departmentalize چند شعبه کردن
arm شعبه جنگ افزار
distributary انشعابی شعبه رود
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
coordinated procurement assigness شعبه مسئول خرید کلی اماد
troche قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
extensions طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
firsthand اصلی
isogeny هم اصلی
line link خط اصلی
initials اصلی
main attack تک اصلی
ingrown اصلی
main deck پل اصلی
primitive اصلی
arches اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
primal اصلی
texts اصلی
organic اصلی
fundametal اصلی
immanent اصلی
main door در اصلی
germinal اصلی
principal اصلی
primarily اصلی
principals اصلی
trunk خط اصلی
trunks خط اصلی
text اصلی
parent اصلی
initialling اصلی
initialled اصلی
aboriginals اصلی
main line خط اصلی
initialing اصلی
initialed اصلی
initial اصلی
elementarily اصلی
first-hand اصلی
main خط اصلی
primary اصلی
master اصلی
aboriginal اصلی
mastered اصلی
quintessential اصلی
primordial اصلی
main <adj.> اصلی
principle اصلی
intrinsic اصلی
fundamental اصلی
normative اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
elemental اصلی
essential اصلی
seminal اصلی
essentials اصلی
head اصلی
inherent اصلی
masters اصلی
main lines خط اصلی
mainlined اصلی
basic اصلی
radicals اصلی
radical اصلی
cardinal اصلی
basics اصلی
prime اصلی
primed اصلی
primes اصلی
rudimental اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined خط اصلی
main stem خط اصلی
mainlines اصلی
mainlining خط اصلی
mainline اصلی
mainlining اصلی
proto اصلی
mainline خط اصلی
native code کد اصلی
majoring اصلی
major اصلی
genuine اصلی
majored اصلی
originals اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
original اصلی
cardinals اصلی
main lines کانال اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com