English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
Other Matches
commissaries فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
exchanged تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanges تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange تبدیل ارز فروشگاه پادگان
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
extensions طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
Adulterated foodstuff. مواد غذایی تقلبی
provision room انبار مواد غذایی
cure meat نمک سود کردن مواد غذایی
self digestion جذب خود بخود مواد غذایی
malnutrition تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
In the long run fatty food makes your arteries clog up. در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
compound انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounded انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounds انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
agrobiology مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
troop information مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
campound پادگان
casern پادگان
soldiers' home پادگان
garrison پادگان
presidio پادگان
garrisons پادگان
sites پادگان
sited پادگان
site پادگان
caserne پادگان
garrison house پادگان
presidial پادگان شهر
provost marshal دژبان پادگان
permanent duty station پادگان دایمی
post property اموال پادگان
garrison house پادگان مجزا
posts پادگان قرارگاه
posted پادگان قرارگاه
post- پادگان قرارگاه
post پادگان قرارگاه
pantries بوفه ناو یا پادگان
army base پادگان نیروی زمینی
pantry بوفه ناو یا پادگان
out leased انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
sortie حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
shop فروشگاه
canteen فروشگاه
shopped فروشگاه
shops فروشگاه
canteens فروشگاه
salesroom فروشگاه
store فروشگاه
storing فروشگاه
line شعبه
member شعبه
offshoot شعبه
members شعبه
apparatus شعبه
offshoots شعبه
section شعبه
sections شعبه
lines شعبه
end office شعبه جز
branches شعبه
substation شعبه
embranchment شعبه
branch office شعبه
chapters شعبه
chapter شعبه
succursal شعبه
branch شعبه
prong شعبه
prongs شعبه
filial شعبه
army stores فروشگاه ارتش
ship's service فروشگاه ناو
sea stores فروشگاه دریایی
computer store فروشگاه کامپیوتر
supermarkets فروشگاه بزرگ
department stores فروشگاه بزرگ
department store فروشگاه بزرگ
outlet دررو فروشگاه
hypermarket فروشگاه بسیاربزرگ
hypermarkets فروشگاه بسیاربزرگ
outlets دررو فروشگاه
supermarket فروشگاه بزرگ
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
trophic غذایی
dietetical غذایی
alimentary غذایی
mess هم غذایی
messes هم غذایی
alimental غذایی
branch of a company شعبه شرکت
departments قسمت شعبه
major activity شعبه اصلی
apparatus شعبه حزب
executing agency شعبه اجرایی
executive agent شعبه اجرایی
branch شعبه رشته
agency of communications شعبه ارتباطات
agencies اژانس شعبه
annexing شعبه فرعی
annexes شعبه فرعی
annex شعبه فرعی
agency اژانس شعبه
branch شعبه زدن
branches شعبه رشته
branches شعبه زدن
department قسمت شعبه
frith شعبه رود
winging شاخه شعبه
wing شاخه شعبه
operating agency شعبه عامل
lodge شعبه فراماسون ها
members شعبه بخش
member شعبه بخش
dichotomization دو شعبه کردن
headquarters شعبه اصلی
subclass شعبه فرعی
dichotomy انشعاب به دو شعبه
lodged شعبه فراماسون ها
lodges شعبه فراماسون ها
branch office دفتر شعبه
dichotomies انشعاب به دو شعبه
off-licence فروشگاه نوشابههای الکلی
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
off-licences فروشگاه نوشابههای الکلی
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
The store across the street. فروشگاه آنطرف خیابان
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
canteens فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteen فروشگاه یا رستوران سربازخانه
food chains زنجیره غذایی
dieted رژیم غذایی
lymph شیره غذایی
food preference پسند غذایی
dieting برنامه غذایی
food chain زنجیره غذایی
food web شبکه غذایی
diets رژیم غذایی
food pyramid هرم غذایی
diets برنامه غذایی
foodstuff ماده غذایی
food poisoning مسمویت غذایی
food program برنامه غذایی
diet برنامه غذایی
diet رژیم غذایی
dieted برنامه غذایی
food perference رجحان غذایی
food dtufe stuff ماده غذایی
food deprivation محرومیت غذایی
rations جیره غذایی
nutritiveness خاصیت غذایی
foodstuffs ماده غذایی
ration جیره غذایی
rationed جیره غذایی
regimens پرهیز غذایی
dieting رژیم غذایی
food packet بسته غذایی
regimen پرهیز غذایی
food industries صنایع غذایی
subhome office شعبه اصلی یک اداره
departmentalize چند شعبه کردن
subhome office شعبه دفتر اصلی
arm شعبه جنگ افزار
distributary انشعابی شعبه رود
quartermasters فروشگاه وسایل سررشته داری
commissary فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
quartermaster فروشگاه وسایل سررشته داری
commissaries فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
dietetics برنامه ریزی غذایی
dietary مربوط به رژیم غذایی
dietetic وابسته به رژیم غذایی
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
botulism مسمومیت غذایی حاد
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
grazing food chain زنجیره غذایی چرندگان
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
canteens فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
floorwalker بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
canteen فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com