English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
coordinated procurement assigness شعبه مسئول خرید کلی اماد
Other Matches
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
purchasing officer مسئول خرید
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
balanced mobilization بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order خرید سفارش خرید
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
branches شعبه
succursal شعبه
branch شعبه
member شعبه
prong شعبه
section شعبه
sections شعبه
substation شعبه
filial شعبه
prongs شعبه
chapters شعبه
chapter شعبه
end office شعبه جز
embranchment شعبه
members شعبه
offshoots شعبه
apparatus شعبه
lines شعبه
line شعبه
branch office شعبه
offshoot شعبه
frith شعبه رود
member شعبه بخش
lodges شعبه فراماسون ها
lodged شعبه فراماسون ها
executive agent شعبه اجرایی
branch office دفتر شعبه
branches شعبه رشته
major activity شعبه اصلی
lodge شعبه فراماسون ها
subclass شعبه فرعی
operating agency شعبه عامل
members شعبه بخش
agency of communications شعبه ارتباطات
executing agency شعبه اجرایی
apparatus شعبه حزب
branch شعبه زدن
headquarters شعبه اصلی
dichotomies انشعاب به دو شعبه
dichotomy انشعاب به دو شعبه
branch شعبه رشته
annexing شعبه فرعی
agency اژانس شعبه
agencies اژانس شعبه
department قسمت شعبه
dichotomization دو شعبه کردن
winging شاخه شعبه
wing شاخه شعبه
annex شعبه فرعی
annexes شعبه فرعی
departments قسمت شعبه
branches شعبه زدن
branch of a company شعبه شرکت
departmentalize چند شعبه کردن
distributary انشعابی شعبه رود
subhome office شعبه دفتر اصلی
arm شعبه جنگ افزار
subhome office شعبه اصلی یک اداره
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
troche قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
frankpledge مسئول
liable مسئول
responsible مسئول
responsive مسئول
answerable مسئول
accountable مسئول
warden مسئول
responsible <adj.> مسئول
in charge <adj.> مسئول
extension طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
extensions طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
custodians مسئول مرموزات
custodian مسئول سرپرست
custodians مسئول سرپرست
account مسئول بودن
furnace man مسئول کوره
furnace attendant مسئول کوره
lineman's plier انبردست مسئول خط
issue commissary مسئول توزیع
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
in charge <idiom> مسئول بودن
accountable مسئول حساب
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
authoring system سیستم مسئول
to hold responsible مسئول قراردادن
officer in charge افسر مسئول
undertaking جواب گو مسئول
officer on duty افسر مسئول
to hold responsible مسئول کردن
cupola tender مسئول کوره
supplies officer مسئول مواد
data administrator مسئول داده ها
undertakers جواب گو مسئول
custodian مسئول مرموزات
liable for damages مسئول خسارات
wagon master مسئول واگن
helmsmen مسئول سکان
helmsman مسئول سکان
cryptographer مسئول رمز
undertaker جواب گو مسئول
water supplies اماد اب
water supply اماد اب
bulk material اماد یک جا
corespondent مسئول جواب گویی
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
irresponsibly بطور غیر مسئول
tallyman مسئول کنترل محموله
cryptoguard مسئول حفافت رمز
captain of the top مسئول گروه کار
courier transfer officer افسر مسئول پیک
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
anchor detail نفرات مسئول لنگر
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
operations detachment قسمت مسئول عملیات
officer in charge افسر مسئول اجرا
depot supply اماد امادگاهی
bulk supply اماد با کانتینر
bulk material اماد حجیم
bulk supply اماد عمده
unit supply اماد یکانی
critical item اماد حساس
condition code کدوضعیت اماد
commodity command فرماندهی اماد
consigned inventory اماد امانی
air landed supply اماد هوانشستی
air material اماد هوایی
class v supplies اماد طبقه 5
class iv supplies اماد طبقه 4
class ii supplies اماد طبقه 2
class i supplies اماد طبقه 1
assault supplies اماد هجومی
care of supplies نگهداری اماد
care of supplies مراقبت اماد
depot supply اماد دپویی
procurement تامین اماد
stocked اماد ذخیره
general supplies اماد عمومی
supply support پشتیبانی اماد
follow up supply اماد بعدی
follow up supply اماد متعاقب
follow up اماد بعدی
resupply اماد مجدد
gratuitous issue اماد پیشکشی
essential supply اماد حیاتی
level of supply سطح اماد
supply sergeant گروهبان اماد
stock اماد ذخیره
shop supply اماد تعمیرگاهی
intransit stock اماد سیال
stockage ذخیره اماد
supply control کنترل اماد
supply point نقطه اماد
supply route اماد راه
supply route مسیر اماد
essential supply اماد ضروری
trained بنه اماد
categories انواع اماد
development order دستوربهبود اماد
trains بنه اماد
category اقلام اماد
short supply اماد کم یاب
requisition line خط درخواست اماد
one day's supply یک روز اماد
train بنه اماد
armed جنگ اماد
reserve stock اماد ذخیره
mission load اماد عملیاتی
materiel management مدیریت اماد
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
range officer افسر مسئول میدان تیر
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com