Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
elegize	شعر مرثیه گفتن
Other Matches
threnddy	مرثیه
epicedium	مرثیه
threnod	مرثیه
threnode	مرثیه
elegy	مرثیه
threnody	مرثیه
jeremiad	مرثیه
monody	مرثیه
elegies	مرثیه
threnodist	مرثیه خوان
lamenter	مرثیه خوان
lamentations	مرثیه خوانی
elegize	مرثیه سرایی
lamentation	مرثیه خوانی
elegist	مرثیه نویس
elegiast	مرثیه نویس
threnodist	روضه خوان مرثیه نویس
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
bubbles	گفتن
bubbling	گفتن
bubble	گفتن
say	گفتن
tell	گفتن
telling-off	گفتن
rehearsing	گفتن
bubbled	گفتن
viyuperate	بد گفتن
vituperate	بد گفتن
let out <idiom>	گفتن
informing	گفتن
inform	گفتن
pshaw	اه گفتن
informs	گفتن
relate	گفتن
relates	گفتن
utterance	گفتن
utterances	گفتن
to weep out	گفتن
rehearses	گفتن
rehearsed	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
rehearse	گفتن
says	گفتن
to give utterance to	گفتن
to tell a story	گفتن
utters	گفتن
saith	گفتن
uttered	گفتن
utter	گفتن
mouth	گفتن
mouthed	گفتن
mouthing	گفتن
mouths	گفتن
get out	گفتن
iteration	گفتن
tells	گفتن
adduse	گفتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
abandon	ترک گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
abandons	ترک گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
commiserate	تسلیت گفتن بر
abandoning	ترک گفتن
commiserated	تسلیت گفتن بر
revile	ناسزا گفتن
tack tall	گزاف گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
applauding	افرین گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
interject	بطورمعترضه گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
applauds	افرین گفتن
to put it on	اغراق گفتن
commiserates	تسلیت گفتن بر
extemporised	بالبداهه گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
belies	دروغ گفتن
to blunder out	جویده گفتن
to draw the long	اغراق گفتن
belying	دروغ گفتن
observe	گفتن برپاداشتن
observed	گفتن برپاداشتن
observing	گفتن برپاداشتن
to pull	اغراق گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
belied	دروغ گفتن
belie	دروغ گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporize	بالبداهه گفتن
extemporized	بالبداهه گفتن
observes	گفتن برپاداشتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bid a	بدرود گفتن
to bid a	وداع گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
to make a remark	سخن گفتن
saluting	تهنیت گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
lay to	دروغ گفتن
ad-libbed	فیالبداهه گفتن
confides	محرمانه گفتن
confided	محرمانه گفتن
confide	محرمانه گفتن
screams	ناگهانی گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
scream	ناگهانی گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
macarize	خوشابحال گفتن
mammer	بالکنت گفتن
mant	با لکنت گفتن
communing	راز دل گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
twaddle	چرند گفتن
salutes	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
salute	تهنیت گفتن
adulate	مدح گفتن
allegorize	مثل گفتن
avouch	اشکارا گفتن
bootlick	تملق گفتن از
call bad names	ناسزا گفتن
doxologize	ستایش گفتن
enounce	به صراحت گفتن
weasels	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
whiff	دروغ گفتن
fabulize	افسانه گفتن
communes	راز دل گفتن
communed	راز دل گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
rime	شعر گفتن
say a word	سخن گفتن
to say a word	سخن گفتن
overstating	اغراق گفتن در
overstates	اغراق گفتن در
overstated	اغراق گفتن در
overstate	اغراق گفتن در
speak the trurh	راست گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
sweet talk	تملق گفتن
speaks	سخن گفتن
speak	سخن گفتن
reviles	ناسزا گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
commune	راز دل گفتن
giggling	سخن گفتن
giggles	سخن گفتن
giggled	سخن گفتن
giggle	سخن گفتن
misstate	غلط گفتن
nuncupate	زبانی گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
outvoice	موثرترسخن گفتن از
panegyrize	مدح گفتن
swears	ناسزا گفتن
swear	ناسزا گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
reviled	ناسزا گفتن
congratulate	شادباش گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
bullshit	مزخرف گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
whining	باناله گفتن
whines	باناله گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
discourse	سخن گفتن
repeats	باز گفتن
repeats	دوباره گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
discourses	سخن گفتن
congratulate	تبریک گفتن
restating	باز گفتن
restates	باز گفتن
restated	باز گفتن
restate	باز گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com