English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
falmethrower شعله افکن
fire thrower شعله افکن
flame thrower شعله افکن
Other Matches
luridly شعله تیره شعله دودنما
lurid شعله تیره شعله دودنما
flare شعله زنی شعله
flares شعله زنی شعله
radiators گرما افکن
bombers بمب افکن
bomber بمب افکن
electron injector الکترون افکن
factious نفاق افکن
searchlight نور افکن
searchlights نور افکن
radiator گرما افکن
trajectory فرا افکن
trajectories فرا افکن
umbriferous سایه افکن
bombardier بمب افکن
projectors پیش افکن
projectors پرتو افکن
projector پیش افکن
adumbral سایه افکن
projector پرتو افکن
torpedo boat اژدر افکن
irradiative پرتو افکن
peashooters نخود افکن
peashooter نخود افکن
disruptive نفاق افکن
shadowy سایه افکن
pt boat ناوچه اژدر افکن
torpedo boat ناوچه اژدر افکن
searchlights اشعه نور افکن
pharos نور افکن دریایی
searchlight اشعه نور افکن
shady سایه افکن مشکوک
bombers هواپیمای بمب افکن
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
bomber هواپیمای بمب افکن
destroyer boat قایق اژدر افکن
fighter bomber شکاری- بمب افکن
broad beam headlamp نور افکن با تشعشع عرضی
stratojet نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
stratofortress نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
flameless بی شعله
flames شعله
afire شعله ور
flame proof ضد شعله
flamy شعله ور
flashproof ضد شعله
heating flame شعله
ingle شعله
bonefire شعله
inflammable شعله ور
aphlogistic بی شعله
flame شعله
alights شعله ور
alighting شعله ور
alight شعله ور
aflame شعله ور
flaring شعله ور
alighted شعله ور
flaming شعله ور
flameproof ضد شعله
torch cutting [برشکاری شعله ای]
flash suppressor شعله پوش
flareback پس زهنی شعله
flamy شعله مانند
flame test محک شعله
flame holder شعله نگهدار
flame damper شعله خفه کن
fire point نقطه شعله
flamboyant شعله مانند
flamboyant شعله دار
white flame شعله سفید
flashless charges خرج بی شعله
flashproof لباس ضد شعله
reducing flame شعله احیاگر
positive glow شعله مثبت
positive glow شعله اندی
oxidizing flame شعله اکساینده
oriflamme شعله زرین
neutral flame شعله خنثی
lurid flame شعله دودنما
lurid flame شعله تیره
twin jet blowpipe مشعل دو شعله
gaslight شعله گاز
anode glow شعله اندی
backfire پس زدن شعله
flashback برگشت شعله
flashback پس زدن شعله
backfired پس زدن شعله
backfires پس زدن شعله
backfiring پس زدن شعله
inflammation شعله ور سازی
flashbacks برگشت شعله
commissioning pennant پرچم شعله
flashbacks پس زدن شعله
calenture شعله ور شدن
reducer کم کننده شعله یا حرارت
powder cutting برش توسط شعله
multi jet blowpipe بوری چند شعله
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
multi flame burner اجاق چند شعله
oxy hydrogen flame شعله اکسی ئیدروژن
flame harden با شعله سخت کردن
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
muzzle bell شعله پوش شیپوری
inflammable قابل شعله ورشدن
flame scraf با شعله پهن کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
blind coal زغال سنگ بی شعله
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
backblast شعله عقب نشینی
flash reducer کم کننده شعله باروت
flashless charges خرج کم کننده شعله
flameproof عایق شعله ضد اتش
flashback screen توری مانع شعله
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
flames شعله زدن زبانه کشیدن
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
to burn blue شعله یا نور ابی دادن
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
flame شعله زدن زبانه کشیدن
muzzle brake شعله پوش لوله توپ
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
carburizing flame شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
hustlers بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
mark mark اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
dive bomber هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
clouding ابری شدن سایه افکن شدن
clouds ابری شدن سایه افکن شدن
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
lanceolate leaves برگ های اسلیمی [شاه عباسی] [نیزه ای] [شعله] [اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com