English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
carburizing flame شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
Other Matches
oxyacetylene welding جوشکاری اکسی استیلن
oxyacetylene blowpipe مشعل اکسی استیلن
flame cleaning تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
oxy hydrogen flame شعله اکسی ئیدروژن
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
luridly شعله تیره شعله دودنما
lurid شعله تیره شعله دودنما
acetylene استیلن
acetylene valve استیلن
oxyacetylene اکسی استیلین
acetylene cylinder لوله استیلن
acetylene gas گاز استیلن
oxyacid اکسی اسید
oxyquinoline اکسی کینولین
oxygen acid اکسی اسید
acetylene generator دستگاه تهیه استیلن
oxy hydrogen welding جوشکاری اکسی ئیدروژن
oxyazodye رنگینه اکسی ازو
acetylene torch مشعل استیلن [ابزار]
flare شعله زنی شعله
flares شعله زنی شعله
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
mos روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
flame شعله
ingle شعله
flameproof ضد شعله
flames شعله
bonefire شعله
flaming شعله ور
flame proof ضد شعله
flaring شعله ور
alighted شعله ور
alights شعله ور
alight شعله ور
flameless بی شعله
aphlogistic بی شعله
flashproof ضد شعله
alighting شعله ور
inflammable شعله ور
afire شعله ور
flamy شعله ور
aflame شعله ور
heating flame شعله
oxidizing flame شعله اکساینده
falmethrower شعله افکن
commissioning pennant پرچم شعله
flashproof لباس ضد شعله
flashbacks برگشت شعله
reducing flame شعله احیاگر
lurid flame شعله تیره
flame damper شعله خفه کن
torch cutting [برشکاری شعله ای]
twin jet blowpipe مشعل دو شعله
lurid flame شعله دودنما
positive glow شعله مثبت
oriflamme شعله زرین
white flame شعله سفید
flashbacks پس زدن شعله
gaslight شعله گاز
flashback برگشت شعله
flashback پس زدن شعله
flame thrower شعله افکن
backfired پس زدن شعله
positive glow شعله اندی
flamboyant شعله مانند
neutral flame شعله خنثی
flash suppressor شعله پوش
flame holder شعله نگهدار
flareback پس زهنی شعله
inflammation شعله ور سازی
flamy شعله مانند
flame test محک شعله
fire thrower شعله افکن
calenture شعله ور شدن
fire point نقطه شعله
backfiring پس زدن شعله
backfires پس زدن شعله
flashless charges خرج بی شعله
anode glow شعله اندی
flamboyant شعله دار
backfire پس زدن شعله
muzzle bell شعله پوش شیپوری
backblast شعله عقب نشینی
inflammable قابل شعله ورشدن
multi jet blowpipe بوری چند شعله
blind coal زغال سنگ بی شعله
flame harden با شعله سخت کردن
flame scraf با شعله پهن کردن
flash reducer کم کننده شعله باروت
flashback screen توری مانع شعله
powder cutting برش توسط شعله
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
flashless charges خرج کم کننده شعله
reducer کم کننده شعله یا حرارت
multi flame burner اجاق چند شعله
flameproof عایق شعله ضد اتش
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
to burn blue شعله یا نور ابی دادن
muzzle brake شعله پوش لوله توپ
flame شعله زدن زبانه کشیدن
flames شعله زدن زبانه کشیدن
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
lanceolate leaves برگ های اسلیمی [شاه عباسی] [نیزه ای] [شعله] [اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
plaguily زیاد
excessive زیاد
plethoric زیاد
profoundly زیاد
muckle زیاد
extortionary زیاد
extortionate زیاد
very زیاد
extensive زیاد
mickle or muckle زیاد
numerous زیاد
mickle زیاد
heavily زیاد
in excess زیاد
many زیاد
squeamishness زیاد
much زیاد
supererogatory زیاد
heartbreak غم زیاد
to a large extent زیاد
no end of زیاد
copious زیاد
highly زیاد
rife زیاد
vastly زیاد
great زیاد
great- زیاد
too much زیاد
late زیاد
ranksack زیاد
over and above زیاد
profusely زیاد
not a lettle زیاد
greatly زیاد
wide زیاد
wider زیاد
widest زیاد
squeamishly زیاد
outrageously زیاد
thicker زیاد
effusively زیاد
swingeing زیاد
mortally زیاد
widely زیاد
highs زیاد
quite a few <idiom> زیاد
highest زیاد
high زیاد
intensely زیاد
generous زیاد
immane زیاد
in quantities زیاد
thickest زیاد
intensively زیاد
overmuch زیاد
immoderate زیاد
thick زیاد
large adv زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
fulsome زیاد
too زیاد
overly زیاد
egregiously زیاد
heart break غم زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com