Dictiornary-Farsi | شفاف زدودن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 143 (8 milliseconds)

English	Persian
clear	شفاف زدودن
clearer	شفاف زدودن
clearest	شفاف زدودن
clears	شفاف زدودن


Other Matches

glassine	نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
wipes	زدودن
effacement	زدودن
wiping	زدودن
blot out	زدودن
cleans	زدودن
abrade	زدودن
deterge	زدودن
wiped	زدودن
purge	زدودن
cleanest	زدودن
cleaned	زدودن
clean	زدودن
eliminate	زدودن
delinking	زدودن
eliminated	زدودن
eliminates	زدودن
eliminating	زدودن
wipe	زدودن
purges	زدودن
purged	زدودن
effaces	زدودن
rub off	زدودن
scrapes	زدودن
scraping	زدودن
clean house	زدودن
clean	زدودن
do the cleaning	زدودن
to file off or away	زدودن
scraped	زدودن
to r off	زدودن
scrape	زدودن
shuck	زدودن
to rub off	زدودن
efface	زدودن
scurf	زدودن
effaced	زدودن
effacing	زدودن
scoured	زدودن تکاپوکردن
removes	برچیدن زدودن
removing	برچیدن زدودن
swabs	زدودن پیچیدن
swab	زدودن پیچیدن
remove	برچیدن زدودن
clearest	روشن زدودن
clearer	روشن زدودن
clear	روشن زدودن
clears	روشن زدودن
stripping test	ازمایش زدودن
effaceable	قابل زدودن
discolor	زدودن رنگ
scour	زدودن تکاپوکردن
to scour off	زنگ زدودن
scart	خراشیدن زدودن
de rust	زدودن زنگ
scours	زدودن تکاپوکردن
decolorize	زدودن رنگ
demagnetize	زدودن مغناطیس
desulphurize	گوگرد زدودن
obliterating	زدودن پاک کردن
to rub away	زدودن محو کردن
obliterate	زدودن پاک کردن
obliterates	زدودن پاک کردن
sweep	جاروب کردن زدودن
obliterated	زدودن پاک کردن
dewax	زدودن موم اندود
diaphanous	شفاف
glaze ice	یخ شفاف
clearer	شفاف
transpicuous	شفاف
translucid	شفاف
lucid	شفاف
crystalline	شفاف
hyaline	شفاف
nitid	شفاف
perspicuous	شفاف
clear ice	یخ شفاف
clearest	شفاف
transparencies	شفاف
overlays	شفاف
overlaying	شفاف
overlay	شفاف
transparently	شفاف
crystals	شفاف
crystal	شفاف
clears	شفاف
transparency	شفاف
transparent	شفاف
clear	شفاف
pellucid	شفاف
frontolysis	زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
tumbler	لیوان [شفاف]
clear picture	تصویر شفاف
semitranslucent	نیمه شفاف
shellac	لاک شفاف
semitransparent	نیمه شفاف
sharp picture	تصویر شفاف
semigloss	نیمه شفاف
transparent color	رنگ شفاف
transluscent	نیم شفاف
translucid	شفاف کننده
sharp image	تصویر شفاف
semiopaque	نیمه شفاف
hyaloid	زجاجی شفاف
sleekest	صاف شفاف
translucent	نیمه شفاف
translucent	نیم شفاف
lucidity	شفاف بودن
amorphous	غیر شفاف
clear varnish	لاک شفاف
opaque	غیر شفاف
sleek	صاف شفاف
sleeker	صاف شفاف
black ice	یخ شفاف روی اب
fluoresce	شفاف شدن
elucidates	توضیح دادن شفاف
elucidating	توضیح دادن شفاف
elucidated	توضیح دادن شفاف
elucidate	توضیح دادن شفاف
fluoroscope	صفحه شفاف رادیوسکپی
Cellophane	لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
dioptrics	مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
map template	صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
iceland spar	کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
canopy	پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
to see through	از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
canopies	پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
celluloid	لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
xerophthalmia	خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
iceneedle	یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
acrylic	پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
Perspex	خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
alabaster	[کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
hyaline cartilage	غضروف شفاف غضروف هیالن
rounded	گرد شده شفاف شده
clear	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer	روشن کردن صاف کردن شفاف کردن