Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
bullwhip
شلاق چرمی
Search result with all words
blackjack
چماق یا شلاق چرمی
Other Matches
leatherly
چرمی
leathery
چرمی
leathern
چرمی
leather
قیش چرمی
taws
تازیانه چرمی
holster
جلد چرمی
jerkin
نیمتنه چرمی
jerkins
نیمتنه چرمی
medicine ball
توپ چرمی
strap
بند چرمی
straps
بند چرمی
valise
کیسه چرمی
valises
کیسه چرمی
leather belt
تسمه چرمی
leather
چرمی کردن
leather
بند چرمی
kid gloves
دستکش چرمی
holsters
جلد چرمی
cf
مخفف جلد چرمی
leathers
لباس چرمی محافظ
shiner
کفش چرمی برقی
gaskets
واشر مقوایی یا چرمی
finger tab
دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
lederhosen
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
gasket
واشر مقوایی یا چرمی
leather pants
{pl}
[American]
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
leather trousers
{pl}
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
aparejo
نوعی پالان چرمی یا پارچهای
sweatbands
نوار چرمی دور کلاه
jerkins
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
portfolios
کیف چرمی بزرگ مقام
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
sweatband
نوار چرمی دور کلاه
holsters
در جلد چرمی قرار دادن
jerkin
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
holster
در جلد چرمی قرار دادن
portfolio
کیف چرمی بزرگ مقام
welts
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
welt
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
armguard
قطعه چرمی محافظ دست کمانگیر
trap
فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keeper
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keepers
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
knout
شلاق
scourge
شلاق
horsewhip
شلاق
horsewhipped
شلاق
horsewhips
شلاق
lash
شلاق
flagellum
شلاق
the lash
شلاق
gad
شلاق
whipped
شلاق
whips
شلاق
horsewhipping
شلاق
whip
شلاق
lashed
شلاق
whiplashes
شلاق
lashes
شلاق
scourage
شلاق
whiplash
شلاق
crupper
تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
belabor
شلاق زدن
belabour
شلاق زدن
whips
شلاق زدن
cow hide
شلاق زدن
cartwhip
شلاق کاری
lash
شلاق خوردن
lashing
شلاق زنی
gad
شلاق سیخی
lashes
ضربه شلاق
lash
ضربه شلاق
lashes
شلاق خوردن
lashed
شلاق خوردن
lashed
ضربه شلاق
baste
شلاق زدن
whipping
شلاق زنی
flogging
شلاق زدن
whipped
شلاق زدن
whip
شلاق زدن
scourage
شلاق زدن
taws
شلاق زدن
welts
شلاق زدن
welt
شلاق زدن
cats
شلاق زدن
cat
شلاق زدن
horse
شلاق زدن
to touch up
شلاق زدن
vapulation
شلاق زنی
whippy
شبیه شلاق
whipstock
دسته شلاق
bastes
شلاق زدن
basted
شلاق زدن
whipping
شلاق زدن
leather
شلاق زدن
flagellation
شلاق زدن
flagellator
شلاق زننده
flagellating
شلاق زدن
flagellates
شلاق زدن
flagellated
شلاق زدن
flagellate
شلاق زدن
flogger
زننده شلاق
flagellation
شلاق زنی
lash vt
شلاق زدن
flogs
شلاق زدن
whiplash
شلاق زدن
flogged
شلاق زدن
flog
شلاق زدن
lasher n
سد شلاق زننده
whiplashes
شلاق زدن
sabretache
خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
yerk
شلاق زدن کوبیدن
eighty lashes
هشتاد ضربه شلاق
lambaste
شلاق تازیانه زدن
to whipped on
بضرب شلاق بردن
sentenced to the lash
محکوم به خوردن شلاق
lambast
شلاق تازیانه زدن
belt
بندچرمی شلاق زدن
hide
سخت شلاق زدن
hides
سخت شلاق زدن
cats
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
knack
صدای شلاق استعداد
beats
شلاق زدن کوبیدن
belted
بندچرمی شلاق زدن
beat
شلاق زدن کوبیدن
belts
بندچرمی شلاق زدن
cat
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
thongs
شلاق زدن باتسمه بستن
whip
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
stick
تخته موج سواری شلاق
flails
شلاق زدن خرمن کوب
whipped
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
lick son
عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
thong
شلاق زدن باتسمه بستن
flicking
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicked
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flick
ضربت اهسته و سبک با شلاق
smacks
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacked
صدای سیلی یا شلاق مزه
smack
صدای سیلی یا شلاق مزه
wealŠwale
شلاق زدن متحری گذاشتن
wheal
ورم جای شلاق و غیره
flailing
شلاق زدن خرمن کوب
flail
شلاق زدن خرمن کوب
horsewhips
شلاق زدن تنبیه کردن
he was given 0 lashes
بیست ضربه شلاق خورد
flicks
ضربت اهسته و سبک با شلاق
horsewhipping
شلاق زدن تنبیه کردن
licking
شلاق زنی بشکل دراوری
flailed
شلاق زدن خرمن کوب
horsewhip
شلاق زدن تنبیه کردن
lickings
شلاق زنی بشکل دراوری
horsewhipped
شلاق زدن تنبیه کردن
cartwhip
شلاق زدن تنبیه کردن
whips
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
whip in
با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
Give him a taste of the whip .
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapped
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
whiplash
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
whiplashes
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
to pickle a person's back
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
half bound
درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
holsters
جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
holster
جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
flagellant
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
strap
تسمه تسمه چرمی نوار
portfolio
کیف چرمی
[کیف کاغذ ]
straps
تسمه تسمه چرمی نوار
pizzle
الت نری گاو شلاق ساخته شده از ذکر گاو
whips
شلاق زدن تازیانه زدن
whipped
شلاق زدن تازیانه زدن
wallop
شلاق زدن سخت زدن
whip
شلاق زدن تازیانه زدن
scutch
شلاق زدن کتک زدن
walloped
شلاق زدن سخت زدن
wallops
شلاق زدن سخت زدن
walloper
شلاق زدن سخت زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com