Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
oxbags
شلوار خیلی گشاد
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
Other Matches
pajamas
شلوار گشاد
slopping
شلوار گشاد
slop
شلوار گشاد
slopped
شلوار گشاد
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
The position is over his head . he cannot cope with it .
این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
pants
شلوار
inexpressibles
شلوار
pantaloon
شلوار
britches
شلوار
indispensables
شلوار
nether garment
شلوار
trousers
شلوار
legs
پاچه شلوار
gallus
بند شلوار
leg
پاچه شلوار
suit
جامه
[کت و شلوار]
breeks
شلوار کوتاه
sweat pants
شلوار ورزش
plus fours
شلوار گلف
boot blouse
گتر شلوار
breeches
شلوار تنبان
trouser pocket
جیب شلوار
inseam
درز شلوار
trouser strap
رکاب شلوار
harem skirt
شلوار گشادزنانه
hayei
شلوار تکواندو
suspender
بند شلوار
suspenders
بند شلوار
swimming trunks
شلوار شنا
brace
بند شلوار
braced
بند شلوار
A pair of old pants ( trousers ) .
یک شلوار کهنه
pants pocket
[American E]
جیب شلوار
britches
شلوار کوتاه
trousers pocket
[American E]
جیب شلوار
panties
شلوار زیر کوتاه
lederhosen
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
gaskin
شلوار زیر جامه
shorter
شلوار کوتاه تنکه
jodhpur
شلوار چسبان سواری
shortest
شلوار کوتاه تنکه
chaps
شلوار بی خشتک گاوداران
union suit
پیراهن و شلوار یکپارچه
leather pants
{pl}
[American]
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
short
شلوار کوتاه تنکه
leather trousers
{pl}
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
pedal pushers
شلوار کوتاه زنانه
to tuck one's shirt in
پیراهن را توی شلوار کردن
galligaskins
ساق پوش شلوار کوتاه
blue jeans
شلوار کار ابی رنگ
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
widest
گشاد
broader
گشاد
wider
گشاد
broad
گشاد
straddles
گشاد با زی
straddle
گشاد با زی
wide
گشاد
broadest
گشاد
straddled
گشاد با زی
looser
گشاد
loose fitting
گشاد
reamer
گشاد کن
loose
گشاد
loosest
گشاد
loose-fitting
گشاد
creasing
خط اطوی شلوار چین دار کردن
jean
شلوار فاستونی نخی مخصوص کار
crease
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creased
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creases
خط اطوی شلوار چین دار کردن
trunk hose
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
dilates
گشاد کردن
dilating
گشاد کردن
stretchier
گشاد شونده
bell mouthed
دهن گشاد
stretchiest
گشاد شونده
stretchy
گشاد شونده
straddles
گشاد نشستن
straddled
گشاد نشستن
dilatant
گشاد شونده
slip on
لباس گشاد
slip-ons
لباس گشاد
straddle
گشاد نشستن
ream
گشاد کردن
reaming
گشاد کردن
wide mouthed
دهن گشاد
bigmouthed
دهن گشاد
dilate
گشاد کردن
spacious
جامع گشاد
shirt-tail
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
pantaloon
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
shirt-tails
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
varix variously
سیاهرگ گشاد شده
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
wide-eyed
دارای چشم گشاد
varicosity
گشاد شدگی سیاهرگ
wide eyed
دارای چشم گشاد
slacks
کساد کردن گشاد
Wellington
چکمه دهان گشاد
mason jar
کوزه دهن گشاد
jarred
شیشه دهن گشاد
to let out
افشاکردن گشاد کردن
slack
کساد کردن گشاد
slackest
کساد کردن گشاد
mother hubbard
لباس گشاد زنانه
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
jars
کوزه دهن گشاد
clump block
قرقره دهان گشاد
dalmatic
خرقه استین گشاد
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
jar
شیشه دهن گشاد
astraddle
دارای پای گشاد
jarred
کوزه دهن گشاد
jar
کوزه دهن گشاد
robe
لباس بلند و گشاد
jars
شیشه دهن گشاد
capacious
گنجایش دار گشاد
robes
لباس بلند و گشاد
carboy
تنگ دهن گشاد
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
risked
گشاد بازی بخطر انداختن
risking
گشاد بازی بخطر انداختن
risks
گشاد بازی بخطر انداختن
To widen a road .
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
To spend recklessly ( prodigally ) .
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
carronade
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
krater
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
raglan
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
rochet
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
codpieces
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpiece
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
chimere
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
slopped
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
trews
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
bayed
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
دهانه خلیج دهانه گشاد
bays
دهانه خلیج دهانه گشاد
bay
دهانه خلیج دهانه گشاد
many
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
far and away
خیلی
to a large extent
خیلی
not a few
خیلی ها
routh
خیلی
for long
خیلی
villainous
خیلی بد
abysmal
<adj.>
خیلی بد
dumpiness
خیلی
very
خیلی
dammit
خیلی
damn
خیلی
ten
خیلی
copious
خیلی
highly
خیلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com