English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
slop شلوار گشاد
slopped شلوار گشاد
slopping شلوار گشاد
pajamas شلوار گشاد
Search result with all words
bloomer شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
oxbags شلوار خیلی گشاد
oxford bags شلوار خیلی گشاد
Other Matches
straddles گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
pantaloon شلوار
nether garment شلوار
trousers شلوار
inexpressibles شلوار
indispensables شلوار
britches شلوار
pants شلوار
harem skirt شلوار گشادزنانه
sweat pants شلوار ورزش
braced بند شلوار
plus fours شلوار گلف
boot blouse گتر شلوار
inseam درز شلوار
breeks شلوار کوتاه
britches شلوار کوتاه
hayei شلوار تکواندو
gallus بند شلوار
leg پاچه شلوار
legs پاچه شلوار
trouser strap رکاب شلوار
trousers pocket [American E] جیب شلوار
pants pocket [American E] جیب شلوار
trouser pocket جیب شلوار
brace بند شلوار
suspender بند شلوار
suit جامه [کت و شلوار]
A pair of old pants ( trousers ) . یک شلوار کهنه
breeches شلوار تنبان
suspenders بند شلوار
swimming trunks شلوار شنا
leather pants {pl} [American] شلوار چرمی [پوشاک و مد]
leather trousers {pl} شلوار چرمی [پوشاک و مد]
jodhpur شلوار چسبان سواری
lederhosen شلوار چرمی [پوشاک و مد]
shortest شلوار کوتاه تنکه
union suit پیراهن و شلوار یکپارچه
gaskin شلوار زیر جامه
short شلوار کوتاه تنکه
shorter شلوار کوتاه تنکه
chaps شلوار بی خشتک گاوداران
panties شلوار زیر کوتاه
pedal pushers شلوار کوتاه زنانه
galligaskins ساق پوش شلوار کوتاه
bermuda shorts شلوار کوتاه تا زیر زانو
to tuck one's shirt in پیراهن را توی شلوار کردن
blue jeans شلوار کار ابی رنگ
broad گشاد
straddles گشاد با زی
straddled گشاد با زی
reamer گشاد کن
straddle گشاد با زی
wide گشاد
widest گشاد
broadest گشاد
broader گشاد
loose-fitting گشاد
wider گشاد
loose گشاد
loosest گشاد
looser گشاد
loose fitting گشاد
creasing خط اطوی شلوار چین دار کردن
jean شلوار فاستونی نخی مخصوص کار
creases خط اطوی شلوار چین دار کردن
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
creased خط اطوی شلوار چین دار کردن
crease خط اطوی شلوار چین دار کردن
slip-ons لباس گشاد
dilatant گشاد شونده
slip on لباس گشاد
ream گشاد کردن
reaming گشاد کردن
dilating گشاد کردن
dilate گشاد کردن
spacious جامع گشاد
dilates گشاد کردن
straddle گشاد نشستن
straddles گشاد نشستن
stretchy گشاد شونده
bell mouthed دهن گشاد
wide mouthed دهن گشاد
bigmouthed دهن گشاد
stretchiest گشاد شونده
stretchier گشاد شونده
straddled گشاد نشستن
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
pantaloon پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
robes لباس بلند و گشاد
jars شیشه دهن گشاد
jars کوزه دهن گشاد
varicosity گشاد شدگی سیاهرگ
jar شیشه دهن گشاد
to let out افشاکردن گشاد کردن
capacious گنجایش دار گشاد
blouse پیراهن یاجامه گشاد
varix variously سیاهرگ گشاد شده
blouses پیراهن یاجامه گشاد
robe لباس بلند و گشاد
sacks پیراهن گشاد و کوتاه
dalmatic خرقه استین گشاد
clump block قرقره دهان گشاد
sack پیراهن گشاد و کوتاه
carboy تنگ دهن گشاد
Wellington چکمه دهان گشاد
astraddle دارای پای گشاد
jar کوزه دهن گشاد
slackest کساد کردن گشاد
slacks کساد کردن گشاد
wide-eyed دارای چشم گشاد
wide eyed دارای چشم گشاد
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
sacked پیراهن گشاد و کوتاه
jarred کوزه دهن گشاد
jarred شیشه دهن گشاد
mother hubbard لباس گشاد زنانه
mason jar کوزه دهن گشاد
slack کساد کردن گشاد
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
To spend recklessly ( prodigally ) . گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
risking گشاد بازی بخطر انداختن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
risks گشاد بازی بخطر انداختن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
risked گشاد بازی بخطر انداختن
carronade یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
risk گشاد بازی بخطر انداختن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
adjustable strap بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
rochet جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
raglan پالتو استین گشاد سبک و فراخ
krater کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
codpieces روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpiece روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
She likes loose - fitting dresses . از لباس های گشاد خوشش نمی آید
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
chimere خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
trews شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
bays دهانه خلیج دهانه گشاد
bay دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed دهانه خلیج دهانه گشاد
baying دهانه خلیج دهانه گشاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com