Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
gun lap
شلیک اخرین دور مسابقه دو
Other Matches
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
nightcaps
اخرین مسابقه
nightcap
اخرین مسابقه
bell lap
اخرین دور مسابقه
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
volleyed
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleyed
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleys
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volley
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
fire
شلیک تیراندازی شلیک کنید
fires
شلیک تیراندازی شلیک کنید
fired
شلیک تیراندازی شلیک کنید
volley bombing
شلیک تیرباران شلیک کردن
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
fired
شلیک
firing line
خط شلیک
fire
شلیک
fires
شلیک
volleyed
شلیک
volleys
شلیک
volley
شلیک
firing
شلیک
volleying
شلیک
sallies
شلیک کردن
salvoes
شلیک کردن
salvo
شلیک کردن
volley fire
اتش شلیک
volleyer
شلیک کننده
volley fire
تیر شلیک
to fire off
شلیک کردن
fire off
شلیک کردن
fired
شلیک کردن
sally
شلیک کردن
fires
شلیک کردن
firepower
قدرت شلیک
gun fire
شلیک توپ
to fire a shot
شلیک کردن
broadside
بایک شلیک
reported
صدای شلیک
report
صدای شلیک
fire
شلیک کردن
distress gun
شلیک خطر
signal of distress
شلیک خطر
broadsides
بایک شلیک
reports
صدای شلیک
spontaneous discharge
شلیک خودانگیخته
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
sallies
حرکت سریع شلیک
fusillade
شلیک متوالی تیرباران
to fire a torpedo
اژدری شلیک کردن
volleys
شلیک بطوردسته جمعی
volleying
شلیک بطوردسته جمعی
discharge
شلیک عصبی تخلیه
volleyed
شلیک بطوردسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
volley
شلیک بطوردسته جمعی
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
discharges
شلیک عصبی تخلیه
sally
حرکت سریع شلیک
shoot up
<idiom>
درهوا شلیک کردن
snap shoting
بی درنگ شلیک کردن
to launch a torpedo
اژدری شلیک کردن
number of rounds
تعداد تیرهای شلیک شده
finals
اخرین
last a
اخرین
bottommost
اخرین
lastmentioned
اخرین
final
اخرین
to the last
تا اخرین دم
national salute
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
banzai
شلیک توپ جهت تبریک وتهنیت
distress gun
شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
reserve price
اخرین بها
deadlines
اخرین مهلت
upshot
اخرین شماره
deadline
اخرین مهلت
pis aller
اخرین چاره
inextremis
در اخرین مرحله
lasts
اخرین اخیر
tag end
اخرین قسمت
match points
اخرین امتیاز
match point
اخرین امتیاز
the last two
اخرین دوتا
the very last drop
اخرین قطره
set point
اخرین امتیاز
parthian glance
اخرین نگاه
to the bitters end
تا اخرین دم یاحد
topnotch
اخرین نقطه
last
اخرین اخیر
lasted
اخرین اخیر
stoppress
اخرین خبر
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
final price
اخرین قیمت
bitter end
اخرین پریشانی
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
currents
فعلی اخرین اطلاعات
up-to-date
مطابق اخرین طرز
current
فعلی اخرین اطلاعات
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
ultimatums
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimata
اخرین پیشنهاد قطعی
last but not least
اخرین ولی نه کمترین
up to date
مطابق اخرین طرز
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
set point
اخرین امتیاز بازی
no wind position
اخرین محل هواپیما
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
pis aller
اخرین پناه چاره
deadlines
سررسید اخرین فرصت
deadline
سررسید اخرین فرصت
Halloween
اخرین شب ماه اکتبر
gun salute
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
range ladder
تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
hallow een
شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
closing prices
اخرین قیمت معامله شده
faena
اخرین ضرباتی که گاو را می کشد
her last was a son
اخرین بچهای که زایید پسربود
filo
اخرین صادره از اولین وارده
isaid in my last
در اخرین نامه خود گفتم
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
rear point
اخرین قسمت عقب دار
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
minute gun
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
thule
اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
break ball
اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
home hole
اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
autumn
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
stretch runner
تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
autumns
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
what is the latest
خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
all the way
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
last supper
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
z
بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
orphan
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphans
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphaned
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
maximizing
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
teliospore
جدارصخیم اخرین مرحله ایجاد قارچ موجد زنگ گیاهی
maximize
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
fetch ahead
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
sweeper
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweepers
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
salvoes
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
run up
بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
roundest
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
dress rehearsals
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
dress rehearsal
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
chalks
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com