English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
volleyer شلیک کننده
Other Matches
volleyed پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volley شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleyed شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleys شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volley bombing شلیک تیرباران شلیک کردن
fired شلیک تیراندازی شلیک کنید
fires شلیک تیراندازی شلیک کنید
fire شلیک تیراندازی شلیک کنید
firing شلیک
fired شلیک
fire شلیک
fires شلیک
firing line خط شلیک
volleys شلیک
volleyed شلیک
volleying شلیک
volley شلیک
fire شلیک کردن
sally شلیک کردن
to fire off شلیک کردن
volley fire تیر شلیک
distress gun شلیک خطر
salvo شلیک کردن
fire off شلیک کردن
to fire a shot شلیک کردن
salvoes شلیک کردن
fired شلیک کردن
broadsides بایک شلیک
broadside بایک شلیک
signal of distress شلیک خطر
gun fire شلیک توپ
firepower قدرت شلیک
reports صدای شلیک
report صدای شلیک
spontaneous discharge شلیک خودانگیخته
fires شلیک کردن
sallies شلیک کردن
volley fire اتش شلیک
reported صدای شلیک
discharges شلیک عصبی تخلیه
shoot up <idiom> درهوا شلیک کردن
to fire a torpedo اژدری شلیک کردن
to launch a torpedo اژدری شلیک کردن
sally حرکت سریع شلیک
sallies حرکت سریع شلیک
fusillade شلیک متوالی تیرباران
volleys شلیک بطوردسته جمعی
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
volleying شلیک بطوردسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
snap shoting بی درنگ شلیک کردن
discharge شلیک عصبی تخلیه
volley bombing شلیک دسته جمعی
number of rounds تعداد تیرهای شلیک شده
gun lap شلیک اخرین دور مسابقه دو
national salute شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
banzai شلیک توپ جهت تبریک وتهنیت
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
distress gun شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
range ladder تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
run up بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
every one fired two rounds هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
doer کننده
doers کننده
fluxing oil اب کننده
deflective کج کننده
noncommittal رد کننده
crepitant خش خش کننده
hoppers لی لی کننده
deletive حک کننده
hopper لی لی کننده
catterer پچ پچ کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com