Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
impluse counter
شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
Other Matches
impluse modulator
اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
impluse recorder
کنتور ثبات ضربه جریان
impluse meter
شمارشگر ایمپولز
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
watt hour meter
کنتور وات ساعت کنتور مصرف واقعی
impluse
ضربه جریان
impluse sequence
توالی ضربه جریان
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
impluse sender
فرستنده ضربه جریان
impluse correction
تصحیح ضربه جریان
impluse repeater
تکرارکننده ضربه جریان
impluse relay
رله ضربه جریان
impluse noise
نویز ضربه جریان
impluse sending key
تکمه ارسالی ضربه جریان
impluse bandwith
پهنای باند ضربه جریان
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
countering
شمارشگر
countered
شمارشگر
counter
شمارشگر
Geiger counters
شمارشگر مولر
tallied
شمارش شمارشگر
tallies
شمارش شمارشگر
tally
شمارش شمارشگر
tallying
شمارش شمارشگر
numerator
شمارنده شمارشگر
counting tube
لامپ شمارشگر
Geiger counter
شمارشگر مولر
counter mechanism
مکانیسم شمارشگر
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
geiger muller counter
شمارشگر گایگر- مولر
speed counter
شمارشگر عده دور
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
impluse
ایمپولز
pulse
ایمپولز
momentum
ایمپولز
pulsed
ایمپولز
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
input pulse
ایمپولز ورودی
impluse detector
مدولاتور ایمپولز
impluse margine
حاشیه ایمپولز
impluse duration
مدت ایمپولز
impluse ratio
نسبت ایمپولز
counting
تعداد ایمپولز
impluse width
عرض ایمپولز
impluse transformer
مبدل ایمپولز
impluse separator
جداکننده ایمپولز
impluse converter
مبدل ایمپولز
impluse selection
انتخاب ایمپولز
counted
تعداد ایمپولز
count
تعداد ایمپولز
impluse response
پاسخ ایمپولز
counts
تعداد ایمپولز
impluse corrector
مصحح ایمپولز
voltage impluse
ایمپولز ولتاژ
ignition pulse
ایمپولز احتراق
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
impluse train
توالی ایمپولز
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
buzzer signal
ایمپولز شماره گیری
meter
کنتور
counter
کنتور
amperehour meter
کنتور
countered
کنتور
water meter
کنتور اب
countering
کنتور
meters
کنتور
electric meter
کنتور
gasmeter
کنتور گاز
induction type hour meter
کنتور القائی
electricity meter
کنتور برق
induction meter
کنتور القائی
meter
کنتور نشاندهنده
meters
کنتور نشاندهنده
entrance switch
کلید کنتور
two phase meter
کنتور دو فاز
magnetic counter
کنتور مغناطیسی
counter circuit
کنتور رادار
kilowatt hour meter
کنتور کیلووات ساعت
metres
کنتور مصرف سنج
induction motor meter
کنتور موتور القائی
house service meter
کنتور برق منزل
prepayment meter
کنتور پیش پرداخت
metre
کنتور مصرف سنج
volt ampere hour meter
کنتور مصرف فاهری
reactive volt ampere hour meter
کنتور مصرف کور
meters
کنتور مصرف سنج
var hour meter
کنتور مصرف کور
maximum demand indicator
کنتور بار پیک
meter
کنتور مصرف سنج
call meter
کنتور مکالمات تلفنی
excess meter
کنتور مصرف اضافی
geiger mueller counter
کنتور گایگر مولر
measuring transformer meter
کنتور با ترانسفورماتور اندازه گیری
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
induction watt hour meter
کنتور وات ساعت القائی
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
reactive volt ampere hour meter
کنتور ولت- امپر- ساعت- راکتیو
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gasometers
گاز سنج کنتور گاز
gasometer
گاز سنج کنتور گاز
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
impacts
ضربه
kick
ضربه با پا
tit
ضربه
impulse
ضربه
kicks
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
kicks
ضربه با پا
kicking
ضربه
impact
ضربه
stroked
ضربه
stroke
ضربه
blows
ضربه
blow
ضربه
strikeless
بی ضربه
kicking
ضربه با پا
strokes
ضربه
stroking
ضربه
kick
ضربه
kicked
ضربه با پا
shock proof
ضد ضربه
slugger
ضربه زن
thud
ضربه
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole trap
ضربه با کف پا
kicked
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
hack
ضربه
shocks
ضربه
head
ضربه با سر
brunt
ضربه
flap
ضربه
hacked
ضربه
hacks
ضربه
shock
ضربه
surged
ضربه
mishit
ضربه بد
shocked
ضربه
flapped
ضربه
flaps
ضربه
collisions
ضربه
collision
ضربه
impluse
ضربه
surges
ضربه
thudding
ضربه
interrupter
ضربه گر
thudded
ضربه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com