English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
recount شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounts شمارش مجدد
Other Matches
call off فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
clock method روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
counting شمارش
computations شمارش
computation شمارش
count شمارش
counted شمارش
counts شمارش
numeration شمارش
indigitation اعلان شمارش
enumeratoin سرشماری شمارش
enumerable شمارش پذیر
counting votes شمارش اراء
counting loop حلقه شمارش
record count شمارش رکوردها
counter عقربه شمارش
countered عقربه شمارش
countering عقربه شمارش
numerable قابل شمارش
myriad <adj.> غیرقابل شمارش
countable شمارش پذیر
calculability قابلیت شمارش
countdowns شمارش معکوس
numberless <adj.> غیرقابل شمارش
countdown شمارش معکوس
countless <adj.> غیرقابل شمارش
innumerable <adj.> غیرقابل شمارش
sumless <adj.> غیرقابل شمارش
tallying شمارش شمارشگر
head counts شمارش مردم
uncountable <adj.> غیرقابل شمارش
tallied شمارش شمارشگر
denumerable قابل شمارش
tallies شمارش شمارشگر
tally شمارش شمارشگر
head count شمارش مردم
reference count technique تکنیک شمارش ارجاعات
computations نتیجه شمارش محاسبه
numerative دستگاه شمارش [ریاضی]
uncounted غیر قابل شمارش
computation نتیجه شمارش محاسبه
tab شمارش جدول بندی
tabs شمارش جدول بندی
scrutineer مامور شمارش ارا
dehind شمارش امتیاز منفی بازیگر
quantifiable آنچه قابل شمارش است
innumerable غیرقابل شمارش بیحد و حصر
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
hemacytometer اسبابی برای شمارش گویچههای خون
blood counts شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood count شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
server مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
count off شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
renewed مجدد
reflorescence مجدد
further on مجدد
seconds مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
second مجدد
further مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
furthermore مجدد
remands بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
reinforcement وضع مجدد
replenished پرکردن مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
remand بازداشت مجدد
reissued چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
remanded بازداشت مجدد
reissuing چاپ مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
reissue چاپ مجدد
subdivision تقسیم مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
recreations خلق مجدد
recreation خلق مجدد
restatement بیان مجدد
restatements بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
restart شروع مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reassurance اطمینان مجدد
replenishing تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
replenished تدارک مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
reassurances اطمینان مجدد
reebtry دخول مجدد
resorption مکیدن مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
resale فروس مجدد
rerun اجرای مجدد
republication انتشار مجدد
reporduce تولید مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
resupply اماد مجدد
resurvey بررسی مجدد
retransmission مخابره مجدد
retaking گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-ran نمایش مجدد
comebacks دستیابی مجدد
comeback دستیابی مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
recompile کامپایل مجدد
recaption توقیف مجدد
reapparition فهور مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reactivation فعالیت مجدد
re establishment تاسیس مجدد
re claim تقاضای مجدد
re attachment توقیف مجدد
crossecheck مقابله مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
rededication اهدا مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
regelation انجماد مجدد
reformat فرمت مجدد
reexport صادرات مجدد
reentrance دخول مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reeducation تربیت مجدد
reebtry تملک مجدد
reebtry ورود مجدد
redirection راهنمایی مجدد
rededication تقدیم مجدد
regeneracy تولید مجدد
reversion ترجمه مجدد
redraws رسم مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
rallies اجتماع مجدد
rally اجتماع مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
rehearsals تکرار مجدد
redrawn رسم مجدد
reload پر کردن مجدد
re election انتخاب مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
rehearsal تکرار مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
regenerate تولید مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
redistribution توزیع مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
resurgence طغیان مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
repaint رسم مجدد
redrew رسم مجدد
regenerating تولید مجدد
revisit ملاقات مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com