Dictiornary-Farsi | شمارش معکوس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
countdown	شمارش معکوس
countdowns	شمارش معکوس


Search result with all words

count down	از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
Other Matches

call off	فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
clock method	روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
counted	شمارش
numeration	شمارش
count	شمارش
computations	شمارش
computation	شمارش
counts	شمارش
counting	شمارش
enumerable	شمارش پذیر
denumerable	قابل شمارش
counting votes	شمارش اراء
counting loop	حلقه شمارش
countable	شمارش پذیر
recounted	شمارش مجدد
enumeratoin	سرشماری شمارش
recounting	شمارش مجدد
calculability	قابلیت شمارش
countering	عقربه شمارش
countered	عقربه شمارش
recounts	شمارش مجدد
counter	عقربه شمارش
recount	شمارش مجدد
head count	شمارش مردم
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
head counts	شمارش مردم
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
tallying	شمارش شمارشگر
numerable	قابل شمارش
indigitation	اعلان شمارش
record count	شمارش رکوردها
tallied	شمارش شمارشگر
tally	شمارش شمارشگر
tallies	شمارش شمارشگر
computations	نتیجه شمارش محاسبه
uncounted	غیر قابل شمارش
computation	نتیجه شمارش محاسبه
reference count technique	تکنیک شمارش ارجاعات
numerative	دستگاه شمارش [ریاضی]
tabs	شمارش جدول بندی
tab	شمارش جدول بندی
scrutineer	مامور شمارش ارا
innumerable	غیرقابل شمارش بیحد و حصر
quantifiable	آنچه قابل شمارش است
dehind	شمارش امتیاز منفی بازیگر
hemacytometer	اسبابی برای شمارش گویچههای خون
blood count	شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood counts	شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
communication security custodian	مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
keystroke	شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
reversals	معکوس
reversing	معکوس
countered	معکوس
upside down	معکوس
countering	معکوس
reversible	معکوس
reversal	معکوس
counter	معکوس
vice versa	معکوس
reversion	معکوس
inverse	معکوس
reciprocal	معکوس
reverse	معکوس
negatives	معکوس
negative	معکوس
obverse	معکوس
conversing	معکوس
conversing	:معکوس
converse	:معکوس
converse	معکوس
conversed	:معکوس
conversed	معکوس
converses	:معکوس
converts	معکوس
converting	معکوس
conversely	معکوس
converses	معکوس
converted	معکوس
convert	معکوس
reverses	معکوس
reversed	معکوس
contrary	معکوس
reverse current	جریان معکوس
invertible	معکوس شدنی
obcordate	قلبی معکوس
indian in reverse	هندی معکوس
inverter	معکوس کننده
reverse osmosis	اسمز معکوس
reverse pitch	گام معکوس
reverse polarity	پلاریته معکوس
reverse video	ویدئوی معکوس
obversion	استنتاج معکوس
draw back	کشیدن معکوس
reverse speed	سرعت معکوس
reverse thrust	تراست معکوس
reverse slope	شیب معکوس
back-up	معکوس ریختن
negative correlation	همبستگی معکوس
inverse voltage	ولتاژ معکوس
invert matrix	ماتریس معکوس
invert suger	قند معکوس
reversal process	جریان معکوس
negative caster	گردش معکوس
retroaction	عمل معکوس
lateral inversion	معکوس جانبی
inverted opening	گشایش معکوس
reversal film	فیلم معکوس
inverse relationship	ارتباط معکوس
negative relation	رابطه معکوس
inverted file	فایل معکوس
reverse control	کنترل معکوس
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
reverse bias	تغذیه معکوس
reverse bias	پیشقدر معکوس
inverse feedback	واخوراند معکوس
inverse function	تابع معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
inverted structure	ساختار معکوس
conversely	بطور معکوس
reversing	معکوس کننده
reverse gears	دنده معکوس
feedback	تزویج معکوس
reverses	معکوس کننده
reciprocal	متقابل معکوس
inverse	واژگونه معکوس
opposite	روبرو معکوس
opposites	روبرو معکوس
reciprocal	معکوس دوجانبه
reverse	معکوس کننده
reverses	معکوس کردن
mirroring	معکوس نمودن
reverse	معکوس کردن
reversed	معکوس کننده
reversing	معکوس کردن
reverse gear	دنده معکوس
reversion	معکوس کردن
back formation	اشتقاق معکوس
back up	معکوس ریختن
backset	معکوس وارونه
set back	معکوس پس زدن
reversed	معکوس کردن
back splice	پیوند معکوس
switcheroo	عمل معکوس
back resistance	مقاومت معکوس
back conductance	برقرسانایی معکوس
dis-	معکوس کردن
reversed battery plate	صفحه باتری معکوس
de-	معکوس عمل کردن
complements	معکوس یک عدد دودویی
shift the rudder	معکوس کردن سکان
one's complement	معکوس یک عدد دودویی
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
reverse video	صفحه نمایش معکوس
complementing	معکوس یک عدد دودویی
retroact	عمل معکوس کردن
complemented	معکوس یک عدد دودویی
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
reverse current circuit breaker	مدارشکن جریان معکوس
inverse	تابع معکوس [ریاضی]
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
What invert sugar	قند معکوس چیست
complement	معکوس یک عدد دودویی
initial inverse voltage	ولتاژ معکوس نخستین
inverse current	جریان ولتاژ معکوس
couple back	معکوس تزویج شدن
retrogresses	ترقی معکوس کردن
retrogressed	ترقی معکوس کردن
retrogressing	ترقی معکوس کردن
back titration	تیتر کردن معکوس
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
double quartan fever	نوبه ربع معکوس
inverse electrode current	جریان الکتردی معکوس
inverted file	فایل معکوس شده
retrogress	ترقی معکوس کردن
backfire	نتیجه معکوس گرفتن
backfires	نتیجه معکوس گرفتن
backfiring	نتیجه معکوس گرفتن
inverting circuit	مدار معکوس کننده
king's indian in reverse	هندی شاه معکوس
backfired	نتیجه معکوس گرفتن
server	مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
reverse polish notation	نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering	پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering	توزیع معکوس امواج رادیویی
backtracking	عمل پیمایش معکوس یک لیست
reversion	برگرداندن شیب معکوس دادن
high back resistance diode	دیود با مفاومت معکوس بالا
high back resistance diode	دیود با مقاومت معکوس زیاد
peak inverse anode voltage	اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method	گرای معکوس در اخراج اشعه
convert	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converted	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction	برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
converts	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن