Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
true north	شمال حقیقی
Search result with all words
gyrocompass	نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
Other Matches
northing	عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northwest	شمال غرب شمال غربی
north west	شمال غرب شمال غربی
northeast	شمال شرقی شمال شرق
north-east	شمال شرقی در شمال شرق
north by cast	میان شمال و شمال شرقی
north north east	میان شمال و شمال خاور
north-west	شمال غربی در شمال غرب
north east	شمال شرق شمال شرقی
realistic deterrence	میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
holarctic	وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
efective	حقیقی
unfeigned	حقیقی
intrinsic	حقیقی
real	حقیقی
veracious	حقیقی
true	حقیقی
actual	حقیقی
truer	حقیقی
genuine	حقیقی
truest	حقیقی
true or real focus	کانون حقیقی
down-to-earth	حقیقی واقعی
real number	عدد حقیقی
real time	زمان حقیقی
real constant	ثابت حقیقی
true life	حقیقی وصحیح
real function	تابع حقیقی
true mean	میانگین حقیقی
real gas	گاز حقیقی
real numbers	اعداد حقیقی
real image	تصویر حقیقی
true heading	سمت حقیقی
absolute magnitude	قدر حقیقی
real memory	حافظه حقیقی
true azimuth	گرای حقیقی
actual movement	حرکت حقیقی
real module	ضریب حقیقی
actual resistivity	مقاومت حقیقی
true course	راه حقیقی
true dip	شیب حقیقی
down to earth	حقیقی واقعی
true power	توان حقیقی
observed altitude	ارتفاع حقیقی
interpolymer	همبسپار حقیقی
true copolymer	همبسپار حقیقی
genuine	حقیقی یا درست
genuine	واقعی حقیقی
truest	حقیقی کردن
truest	واقعی حقیقی
truer	حقیقی کردن
truer	واقعی حقیقی
true	حقیقی کردن
true	واقعی حقیقی
natural person	شخص حقیقی
ohmic valve	مقدارمقاومت حقیقی
true score	نمره حقیقی
true value	مقدار حقیقی
real address	آدرس حقیقی
true variance	پراکنش حقیقی
true wind	باد حقیقی
real storage	حافظه حقیقی
trueness	بی ریایی حقیقی
real power	توان حقیقی
true resistance	مقدارمقاومت حقیقی
live exercise	تمرین رزمی حقیقی
particle density	وزن مخصوص حقیقی
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
apparent horizon	افق حقیقی نقاط
real sector	بخش متغیرهای حقیقی
euciliate	مژه داران حقیقی
verisimilar	دارای فاهر حقیقی
real-valued function	تابع حقیقی [ریاضی]
real number	عدد حقیقی [ریاضی]
rightful	حقیقی دارای استحقاق
real numbers	اعدد حقیقی [ریاضی]
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
developed muzzle velocity	سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
real analytic function	تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
unsigned real number	عدد حقیقی بدون علامت
true azimuth	سمت حقیقی گرای جغرافیایی
axiom	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
substantive	دارای ماهیت واقعی حقیقی
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
dative	حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
acoelous	بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
real absolute value function	تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
anachronism	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs	بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf	بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
many valued	دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
anachronisms	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation	خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximations	خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
north	شمال
northerly	شمال
north <adj.>	شمال
north	در شمال
north east	شمال خاور
north west	شمال باختر
north east	در شمال خاور
northeast	شمال خاوری
north wind	باد شمال
northeastern	شمال شرقی
Libya	شمال افریقا
north-eastern	از شمال خاوری
north-eastern	رو به شمال شرق
NW	شمال غربی
the north pole	قطب شمال
northwest	شمال باختری
northwardly	سوی شمال
northeastward	شمال شرقی
magnetic north	شمال مغناطیسی
northwestern	شمال غربی
north-westerly	شمال غربی
grid north	شمال شبکه
north-western	شمال غربی
north western	شمال غربی
north-east	شمال شرق
ina northerly direction	سوی شمال
north westerly	در شمال باختر
north-easterly	شمال شرقی
arcturus	نگهبان شمال
compass north	شمال مغناطیسی
north easterly	شمال شرقی
compass rose	شمال نما
true north	شمال واقعی
epsilon bootis	رایت شمال
north-westerly	در شمال باختر
northern	ساکن شمال
North Pole	قطب شمال
arctic	قطب شمال
northerly	به سمت شمال
north-west	شمال غرب
north	روبه شمال
northerner	اهل شمال
true north	شمال جغرافیایی
northerners	اهل شمال
northbound	عازم شمال
north westerly	شمال غربی
north	باد شمال
relative	پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality.	من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
northward	بسوی شمال شمالا
Nordic	وابسته به شمال اروپا
NW	مخفف شمال غرب
rubicon	رودی در شمال ایتالیا
upstater	اهل شمال استان
north-eastern	به سوی شمال شرق
northernmost	دورترین محل در شمال
Arctic Circle	مدار قطب شمال
smew	مرغابی شمال اروپاواسیا
northwester	باد شمال غربی
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
northwards	بسوی شمال شمالا
northwardly	بطرف شمال شمالی
north wester	باد شمال باختر
ice foot	دیواره یخ درنواحی شمال
norther	بیشتر بطرف شمال
ina northerly direction	بطرف شمال شمالا
northeastward	بطرف شمال شرقی
northeastern	مربوط به شمال شرقی
northeaster	نسیم شمال شرقی
northeaster	باد شمال خاوری
northwester	طوفان شمال غربی
northwestwards	بطرف شمال غربی
celestial north pole	قطب شمال عالم
north easter	باد شمال خاور
compass north	شمال قطب نما
north light roof	بام شمال نور
Flemish Mannerism	انقلاب شمال اروپا
arctic	وابسته بقطب شمال سرد
uptown	واقع در محلات شمال شهر
low dutch	زبان شمال المان و هلندی
steelhead	ماهی ازاد شمال امریکا
piedmont	ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
moors	اهل شمال افریقا مسلمان
euroclidon	بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
moored	اهل شمال افریقا مسلمان
moor	اهل شمال افریقا مسلمان
polar	وابسته به قطب شمال وجنوب
moorish	وابسته به اهالی شمال افریقا
narwhale	نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal	نهنگ دریایی قطب شمال
barbary	کشوران اسلامی شمال افریقا
lemmings	موش صحرایی قطب شمال
lemming	موش صحرایی قطب شمال
narwal	نهنگ دریایی قطب شمال
The aircrafts was flying in a northerly direction.	هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander	اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
inkberry	درخت خاص شمال شرق امریکا
north-eastern	وابسته به شمال شرق ایالات متحده
declination	مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
fox grape	انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
shaman	کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
troy	شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere	شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
bald eagles	نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com