Dictiornary-Farsi | شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
night light	شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب


Other Matches

pilot burner	چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
weather board	تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
design heuristics	راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
garreteer	کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
casualty staging unit	یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
frowst	بوی بد دراطاق بوی ناه استنشاق کردن
sick call	صف بیماران
medical evacuation	تخلیه بیماران
sick list	صورت بیماران
clearing station	پست تخلیه بیماران
lazaretto	اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
air movement of patients	ترابری هوایی بیماران
clearing station	ایستگاه تخلیه بیماران
lazaret	اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
diet kitchen	اشپزخانه بیماران فقیر
wardroom	سالن بیماران بیمارستان
air movement of patients	ترابری بیماران از طریق هوا
evacuees	بیماران تخلیه شده پزشکی
evacuee	بیماران تخلیه شده پزشکی
basic relay post	پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
hospitaler	فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
Do you have ... for diabetics?	آیا شما ... برای بیماران قند دارید؟
staging	اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
litter	محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littered	محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littering	محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litters	محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
ward	اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
wards	اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
bedsore	زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
recover	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
direct admission	مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
nightlights	چراغ کم سو
nightlight	چراغ کم سو
lamp	چراغ
overtaking light	چراغ
lamplighter	چراغ چی
lamps	چراغ
white steaming light	چراغ
lampers	چراغ
lampad	چراغ
flashlights	چراغ قوه
torch light	چراغ قوهای
electric bulb	چراغ برق
electric lamp	چراغ برق
flashing light	چراغ چشمک زن
spotlights	چراغ نورافکن
fixed light	چراغ ثابت
light line	خط چراغ جنگی
light house	چراغ دریایی
dome light	چراغ برجک
gas flame	چراغ گازی
beacon	چراغ دریایی
traffic lights	چراغ راهنمایی
spotlighting	چراغ نورافکن
beacons	چراغ دریایی
flash light	چراغ قوه
fanal	چراغ گشتی
traffic signal	چراغ راهنمایی
bunsen burner	چراغ بونزن
mantle burner	چراغ توری
mantle lamp	چراغ توری
bunsen burners	چراغ بونزن
neon	چراغ نئون
electric torch	چراغ قوهای
light list	چراغ نامه
lucernal	چراغ دار
spotlighted	چراغ نورافکن
traffic light	چراغ راهنمایی
flashlight	چراغ قوه
nightlights	چراغ خواب
gas light	چراغ گازی
gas lights	چراغ گازی
blowtorch	چراغ جوشکاری
lantern	چراغ دریایی
lantern	چراغ بادی
blowtorches	چراغ جوشکاری
indicating lamp	چراغ راهنما
light bulb	چراغ برق
lamp stand	چراغ دان
nightlight	چراغ خواب
lanterns	چراغ بادی
lanterns	چراغ دریایی
lanterns	چراغ توری
mantle	توری چراغ
mantles	توری چراغ
lampshade	گنبدهی چراغ
lampshades	گنبدهی چراغ
kerosone	نفت چراغ
leading light	چشم و چراغ
leading lights	چشم و چراغ
kerosine	نفت چراغ
come-on	چراغ زدن
light bulbs	چراغ برق
lamp post	تیر چراغ
stoplights	چراغ ترمز
lamplight	روشنائی چراغ
stoplight	چراغ ترمز
gaslight	چراغ گاز
kerosene	نفت چراغ
lamppost	تیر چراغ
lampron	چراغ موشی
landing light	چراغ فرود
lantern	چراغ توری
come-ons	چراغ زدن
lamp	لامپ چراغ
lampblack	دوده چراغ
lamp-post	تیر چراغ
lamp-posts	تیر چراغ
light	چراغ برق
lamps	لامپ چراغ
lighted	چراغ راهنمایی
head lamp	چراغ پیشانی
lightest	چراغ راهنمایی
indicator	چراغ راهنما
warning light	چراغ خطر
light	چراغ راهنمایی
blinds	چراغ چشمک زن
activity light	چراغ فعالیت
paraffin oil	نفت چراغ
pressure lamp	چراغ تلمبهای
occulting light	چراغ ممتد
red light	چراغ قرمز
safety lamp	چراغ اطمینان
battery lamp	چراغ قوه
aiming post light	چراغ شاخص
acetylene burner	چراغ استیلنی
alcohol burner	چراغ الکلی
alcohol lamp	چراغ الکلی
spirit lamp	چراغ الکلی
magic lantern	چراغ عکس
portable standard	چراغ ایستا
magic lanterns	چراغ عکس
battle lantern	چراغ خطرجنگی
standing light	چراغ ثابت
torches	چراغ قوه
torching	چراغ قوه
abat jour	پرتوافکن چراغ
standing light	چراغ پلیسی
stereopticon	چراغ عکس
stop lamp	چراغ ترمز
dashboard light	چراغ داشبورد
stop light	چراغ ترمز
safety lamp	چراغ ایمنی
battle lights	چراغ پلیس
portable lamp	چراغ گردان
red lights	چراغ سمت چپ
hurricane lamps	چراغ بادی
hurricane lamp	چراغ دریایی
spotlight	چراغ نورافکن
limelight	چراغ یانورقوی
red lights	چراغ خطر
hurricane lamp	چراغ بادی
red lights	چراغ قرمز
red light	چراغ سمت چپ
red light	چراغ خطر
blind	چراغ چشمک زن
pocket lamp	چراغ قوه
blinded	چراغ چشمک زن
aiming light	چراغ شاخص
portable lamp	چراغ سیار
riding lights	چراغ لنگر
blinker	چراغ چشمک زن
alternating light	چراغ متغیر
torched	چراغ قوه
dim light	چراغ جنگی
portable standard	چراغ مطالعه
torch	چراغ قوه
miner's lamp	چراغ معدن
incandescent mantle	توری چراغ
anchor light	چراغ لنگر
hurricane lamps	چراغ دریایی
at dark	هنگام شب
at night	شب هنگام
terming	هنگام
termed	هنگام
at nightfall	شب هنگام
term	هنگام
night time	هنگام شب
night tide	هنگام شب
night season	شب هنگام
nightfall	شب هنگام
night season	هنگام شب
moment	هنگام