Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
gate vessel
شناور درب حوض تعمیرات ناو
Other Matches
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floated
شناور شدن شناور بودن
float
شناور شدن شناور بودن
icebergs
کوه یخ شناور توده یخ شناور
iceberg
کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats
شناور شدن شناور بودن
general overhaul
تعمیرات کلی
maintenance materials
مواد تعمیرات
maintenance period
دوره تعمیرات
maintenance history
تاریخ تعمیرات
depot repair
تعمیرات امادگاهی
maintenance materials
لوازم تعمیرات
maintenance period
زمان تعمیرات
docks
حوض تعمیرات
docked
حوض تعمیرات
dock
حوض تعمیرات
base repair
تعمیرات پایگاهی
organizational maintenance
تعمیرات سازمانی
shipwright's party
گروه تعمیرات
minor repair
تعمیرات کوچک
line chief
مکانیسین تعمیرات هواپیما
I have laid up my car for repairs.
اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
free swimming
شناور
bouyant foundation
پی شناور
afloat
شناور
floaty
شناور
floating
شناور
nectonic
شناور
on the float
شناور
pontoons
پل شناور
flying bridge
پل شناور
buoyant
شناور
floating fundation
پی شناور
floating bridge
پل شناور
float bridge
پل شناور
drift ice
یخ شناور
pontoon
پل شناور
vessels
شناور
vessel
شناور
floated
شناور
ballcock
شناور
ballcocks
شناور
pack ice
یخ شناور
float
شناور
above water
<adj.>
شناور
floats
شناور
bouyant foundation
پایه شناور
carburetor float
شناور کاربراتور
barges
تراده شناور
barged
تراده شناور
barge
تراده شناور
dipped electrode
الکترود شناور
fluxed electrode
الکترود شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
baying
پل رابط در پل شناور
bay
پل رابط در پل شناور
adrift
شناور مهارشده
antisurface
ضد ناوهای شناور
dipping enamel
لعاب شناور
bouyancy pump
پمپ شناور
bays
پل رابط در پل شناور
dipping varnish
لاک شناور
oil slicks
نفت شناور
oil slick
نفت شناور
ice field
یخزار یخ شناور
immersion thermometer
دماسنج شناور
levitative
شناور در هوا
life bouy
رهنمای شناور
zooplankton
جانوران شناور
submersible pump
پمپ شناور
submergible pump
پمپ شناور
pontoon bridge
پل شناور قایقی
natatores
مرغان شناور
plunger piston
پیستون شناور
nekton
جانور شناور
floating point
ممیز شناور
floating point
با ممیز شناور
floating mine
مین شناور
drifting mine
مین شناور
float guage
اشل شناور
float into position
شناور شدن
float test
ازمون شناور
float valve
دریچه شناور
float well
چاه شناور
floater
جسم شناور
floating aquatics
ابزیان شناور
floating audress
نشانی شناور
floating dock
حوض شناور
phytoplankton
گیاهان شناور
floating grid
شبکه شناور
floating gyro
ژایرو شناور
plunge valve
سوپاپ شناور
boomed
دستگاه شناور
float
شناور بودن
float
شناور شدن
lifebuoy
گوی شناور
buoys
راهنمای شناور در اب
swim
شناور شدن
swims
شناور شدن
pontoon
اسکله شناور
buoys
شناور ساختن
plungers
پیستون شناور
buoys
جسم شناور
buoys
رهنمای شناور
lifebuoys
گوی شناور
wafts
شناور ساختن
booming
دستگاه شناور
booms
دستگاه شناور
floated
شناور بودن
boom
دستگاه شناور
immersion heaters
اب گرم کن شناور
immersion heater
اب گرم کن شناور
buoy
رهنمای شناور
waft
شناور ساختن
wafted
شناور ساختن
floats
شناور شدن
wafting
شناور ساختن
floated
شناور شدن
pontoon
طراده شناور
pontoons
طراده شناور
buoying
شناور ساختن
buoying
جسم شناور
buoy
راهنمای شناور در اب
buoying
رهنمای شناور
buoyed
رهنمای شناور
buoyed
جسم شناور
iceberg
توده یخ شناور
buoyed
راهنمای شناور در اب
floats
شناور بودن
floating charactep
دخشه شناور
vessel
یگان شناور
buoying
راهنمای شناور در اب
buoy
جسم شناور
icebergs
توده یخ شناور
floe
تخته یخ شناور
buoyed
شناور ساختن
pontoons
اسکله شناور
vessels
یگان شناور
plunger
پیستون شناور
buoy
شناور ساختن
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
natant
شناور یامتحرک دراب
floating point constant
ثابت ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
plunger
شناور کاربوراتور غوطه ور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
plungers
شناور کاربوراتور غوطه ور
light buoy
راهنمای شناور چراغدار
rafts
دسته الوار شناور بر اب
raft
دسته الوار شناور بر اب
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
power driven vessel
یگان شناور موتوری
floats
روی اب نگهداشتن شناور
floating rate of exchange
نرخ شناور ارز
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
plunge battery
باتری با الکترد شناور
drift fishing
ماهیگیری از قایق شناور
wrecking
شناور غرق شده
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
buoyant mine case
جعبه مین شناور
wrecks
شناور غرق شده
back float
شناور شدن روی اب
popper
طعمه شناور ماهیگیری
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
wreck
شناور غرق شده
float
روی اب نگهداشتن شناور
bottom mine
مین شناور عمقی
floating exchange rate
نرخ شناور ارز
watching mine
مین شناور در سطح اب
floated
روی اب نگهداشتن شناور
floating drydock
حوضچه شناور خشک
short scope buoy
بویه شناور قائم
snagline mine
مین با شاخک شناور
submersible
غوطه ور شناور زیرابی
floating base
پایگاه شناور دریایی
floated
شناور ساختن روی اب ایستادن
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
release sinker
رها کننده مین شناور
wafter
چیز شناور بر روی هوایا اب
floats
شناور ساختن روی اب ایستادن
wreck vessel
شناور کشتی غرق شده
float
شناور ساختن روی اب ایستادن
chess
سطح شیب دار پل شناور
buoyage
تنطیم محل راهنماهای شناور
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
center of buoyancy
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
deadman's float
شناور بودن با دستهای باز
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com