Dictiornary-Farsi | شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 44 (4 milliseconds)

English	Persian
They have had words ,I hear .	شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی )


Other Matches

they had words	حرفشان شد
to meet the ear	شنیده شدن
phonendoscope	شنیده میشوند
As soon as a shot was heard …	تا صدای تیر شنیده شد …
inaudible	شنیده نشده غیر مسموع
i have heard it of old	از قبل این سخن را شنیده ام
ear witness	گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
vocabular	لفظی
metaphrastic	لفظی
textuary	لفظی
verbal	لفظی
wordiness	پر لفظی
literal	لفظی
chugged	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
annunciator	ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
lay (light) into <idiom>	دعوای لفظی
verbalism	انتقاد لفظی
wordplay	معمای لفظی
paronomasia	جناس لفظی
metaphraze	ترجمه لفظی
logomachy	مجادله لفظی
literal	حرفی لفظی
textual	لفظی متنی
contradiction in terms	تناقص لفظی
literal operand	عملوند لفظی
literality	لفظی بودن
Slip of the tongue (pen).	اشتباه لفظی (نگارشی )
twanging	صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang	صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged	صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twangs	صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
simile [rhetorical figure of speech]	تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
literalist	طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
biblicism	پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
In the heat of the moment <idiom>	[در گرما گرم کار] [بحث ومجادله لفظی]
literality	صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
textualism	اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
toneme	لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
euphuism	انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
Brontide	نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]