Dictiornary-Farsi | شن ویژه ریخته گری اهن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن


Other Matches

idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
praetorial	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
foundering	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundered	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
founder	ریخته گر
besprent	ریخته
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
caster	ریخته گر
casting	ریخته گی
moulder	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
precast	پیش ریخته
potted	در کوزه ریخته
wild and woolly	درهم ریخته
castellated nut	مهره ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
group casting	ریخته گری
founds	ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
found	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
skinning	پوسته ریخته گی
foundries	ریخته گری
moulding	ریخته گری
founding	ریخته گری
foundry	ریخته گری
casting	ریخته گری
skins	پوسته ریخته گی
investment foundry	ریخته گی بسته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
skin	پوسته ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
investment castings	ریخته گی بسته
skinned	پوسته ریخته گی
trumpeting	قیف ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
direct casting	ریخته گری مستقیم
down hill casting	ریخته گری مستقیم
press casting	ریخته گری فشاری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
core sand	ماسه ریخته گری
compression molding	ریخته گری فشاری
composite casting	ریخته گری مرکب
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
chuted concrete	بتن ریخته شده
fusion casting	ریخته گری ذوبی
cast steel	فولاد ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
shell casting	ریخته گری پوستهای
debris	اشغال روی هم ریخته
plaster casts	ریخته گری گچی
art casting	ریخته گری صنعتی
plaster cast	ریخته گری گچی
forge	ریخته گری فلز
forges	ریخته گری فلز
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
iron casting	ریخته گری اهن
jakes	اشغال درهم ریخته
group teaming	ریخته گری گروهی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
injection molding	ریخته گری تزریقی
ingot casting	ریخته گری شمش
foundry practice	تکنیک ریخته گری
group casting	ریخته گری گروهی
pouring cup	قاشق ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
precision casting	ریخته گری دقیق
ejecta	مواد بیرون ریخته
molds	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
steel foundry	ریخته گری فولاد
moulded	قالب ریخته گری
molded	قالب ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
moulds	قالب ریخته گری
metal foundry	ریخته گری فلزات
metal casting	ریخته گری فلز
mold	قالب ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
loam castings	ریخته گری شنی
foundry cupola	کوپول ریخته گری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
green concrete	بتن تازه ریخته شده
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
adhoc	ویژه
priviege	حق ویژه
paticular	ویژه
idiocrasy	ویژه
special character	ویژه
extra special	ویژه
peculiar	ویژه
specific	ویژه
specialists	ویژه گر
specialist	ویژه گر
particular	ویژه
privilege	حق ویژه
experts	ویژه گر
expert	ویژه گر
expressing	ویژه
expressed	ویژه
specifics	ویژه
nett	ویژه
nets	ویژه