English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
English Persian
test شهادت گواهی بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
Other Matches
certificate of inspection گواهی بازرسی
inspection certificate گواهی بازرسی
certificate of survey گواهی بازرسی
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
testifies شهادت دادن تصدیق کردن
testate وصیت کردن شهادت دادن
testifying شهادت دادن تصدیق کردن
testified شهادت دادن تصدیق کردن
testify شهادت دادن تصدیق کردن
certifying صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifies صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
search بازرسی کردن
controls بازرسی کردن
to rummage بازرسی کردن
to search after بازرسی کردن
to browse through بازرسی کردن
examine بازرسی کردن
examines بازرسی کردن
examined بازرسی کردن
examining بازرسی کردن
controlling بازرسی کردن
surveys بازرسی کردن
surveyed بازرسی کردن
survey بازرسی کردن
inspects بازرسی کردن
inspect بازرسی کردن
searchingly بازرسی کردن
inspecting بازرسی کردن
seach بازرسی کردن
inspected بازرسی کردن
check بازرسی کردن
searches بازرسی کردن
checks بازرسی کردن
look over something <idiom> بازرسی کردن
searched بازرسی کردن
control بازرسی کردن
to look over بازرسی کردن
checked بازرسی کردن
certification گواهی کردن
certifying گواهی کردن
warranting گواهی کردن
warranted گواهی کردن
warrant گواهی کردن
certify گواهی کردن
certifies گواهی کردن
warrants گواهی کردن
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
cargo checking بازرسی کردن محمولات
checked امتحان کردن بازرسی
checks امتحان کردن بازرسی
check امتحان کردن بازرسی
certificates گواهی صادر کردن
certificate گواهی صادر کردن
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
espying جاسوس بودن بازرسی کردن
espied جاسوس بودن بازرسی کردن
espies جاسوس بودن بازرسی کردن
espy جاسوس بودن بازرسی کردن
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
look over بازرسی کردن صرف نظر کردن
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
examining بازرسی کردن معاینه کردن
inspect بازرسی کردن تفتیش کردن
examines بازرسی کردن معاینه کردن
inspects بازرسی کردن تفتیش کردن
inspected بازرسی کردن تفتیش کردن
proctor نظارت کردن بازرسی کردن
sights بازرسی کردن رویت کردن
sight بازرسی کردن رویت کردن
examine بازرسی کردن معاینه کردن
examined بازرسی کردن معاینه کردن
inspecting بازرسی کردن تفتیش کردن
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
oral evidence شهادت
testimonies شهادت
witnesses شهادت
witnessing شهادت
testimony شهادت
testis شهادت
testimonial شهادت
attestation شهادت
martyry شهادت
evidence شهادت
witness شهادت
testimonials شهادت
certification شهادت
martyrdom شهادت
witnessed شهادت
hearsay evidence شهادت بر شهادت
evidence شهادت دادن
attest شهادت دادن
vouchers شهادت دادن
deponont شهادت دهنده
parol evidence شهادت شفاهی
attested شهادت دادن
attesting شهادت دادن
perjury شهادت کذب
oral evidence شهادت شفاهی
perpetuting testtimony حفظ شهادت
passionary شهادت نامه
attests شهادت دادن
witnesses شهادت دادن
certificate شهادت نامه
martyrs به شهادت رساندن
voucher شهادت دادن
false testimony شهادت کذب
forefinger انگشت شهادت
forefingers انگشت شهادت
the first or index finger انگشت شهادت
testable شهادت پذیر
martyr به شهادت رساندن
affirms شهادت دادن
to bear testimony شهادت دادن
affirmed شهادت دادن
affirming شهادت دادن
call to witness به شهادت طلبیدن
hearsay evidence شهادت سماعی
affidavit شهادت نامه
witness شهادت دادن
acknowledgment شهادت نامه
witnessed شهادت دادن
giving evidence اداء شهادت
bear witness شهادت دادن
witnessing شهادت دادن
bear testimony شهادت دادن
certificates شهادت نامه
affirm شهادت دادن
affidavits شهادت نامه استشهاد
to bear witness to شهادت دادن نسبت به
perjures شهادت دروغ دادن
affidavy شهادت نامه استشهاد
perjuring شهادت دروغ دادن
perjure شهادت دروغ دادن
witnessed گواه شاهد شهادت دادن
witnessing گواه شاهد شهادت دادن
witness گواه شاهد شهادت دادن
witnesses گواه شاهد شهادت دادن
warrantable دارای ارزش برای شهادت
Two witnesses should testify. دو شاهد باید شهادت بدهند
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
examining بازرسی
visitations بازرسی
examines بازرسی
examine بازرسی
visitation بازرسی
examined بازرسی
perambulation بازرسی
control بازرسی
checked بازرسی شد
inspects بازرسی
inspecting بازرسی
check بازرسی شد
inspected بازرسی
checks بازرسی شد
inspect بازرسی
audits بازرسی
examination بازرسی
controlling بازرسی
controls بازرسی
audit بازرسی
examinations بازرسی
audited بازرسی
controllership بازرسی
auditing بازرسی
cross examination بازرسی
inquiries بازرسی
inspectorship بازرسی
visited بازرسی
visit بازرسی
survey بازرسی
inspection بازرسی
visits بازرسی
surveyed بازرسی
examen بازرسی
inquiry بازرسی
surveys بازرسی
certificate [official document] گواهی
evidence گواهی
grade گواهی
mark گواهی
deposition گواهی
report گواهی
reference [testimonial] گواهی
depositions گواهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com