Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
To be world famous . To enjoy an international reputation.
شهرت جهانی داشتن
Other Matches
oecumenicity
شهرت جهانی
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
repute
شهرت داشتن
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
universal grid
مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
ecumenical
جهانی
worldwide
جهانی
planetary
جهانی
global
جهانی
globally
جهانی
other-worldly
آن جهانی
sublunary
این جهانی
world power
قدرت جهانی
worldly
این جهانی
world cup
جام جهانی
world liquidity
نقدینگی جهانی
inframundane
زیر جهانی
world bank
بانک جهانی
universalize
جهانی کردن
sublunar
این جهانی
universal time
ساعت جهانی
universal set
مجموعه جهانی
international coulomb
کولن جهانی
antemundane
پیش از جهانی
mundane
این جهانی
international morse code
مورس جهانی
world simulation
همانندسازی جهانی
cosmopolite
سرتاسر جهانی
world-class
در سطح جهانی
earthliness
جهانی بودن
epidemic
عالمگیر جهانی
continental code
مورس جهانی
epidemics
عالمگیر جهانی
cosmopolite
شخصیت جهانی
premundane
پیش از جهانی
fleshly
جهانی دنیوی
world class
در سطح جهانی
universal
جامع جهانی
world wars
جنگ جهانی
world war
جنگ جهانی
Univ
به طور جهانی
Univ
مخفف جهانی
universal
جهانی دنیایی
world war ii
جنگ جهانی دوم
universal character set
مجموعه کاراکترهای جهانی
world war i
جنگ جهانی اول
ski world cup
جام جهانی اسکی
world health organization
سازمان بهداشت جهانی
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
time zones
منطقه ساعتی جهانی
time zone
منطقه ساعتی جهانی
terrestrial
این جهانی دنیوی
world record holder
دارنده رکورد جهانی
international units
واحدهای جهانی برق
georef grid
مختصات جغرافیایی جهانی
Internet
شبکه جهانی اینترنت
atlas grid
شبکه بندی جهانی
great power
قدرت بزرگ جهانی
golf world cup
جام جهانی گلف
prestige
شهرت
conspicuousness
شهرت
celebrity
شهرت
famousness
شهرت
odors
شهرت
odour
شهرت
odours
شهرت
grapevine
شهرت
celebrities
شهرت
unknown
بی شهرت
emprise
شهرت
notability
شهرت
report
شهرت
fameless
بی شهرت
reported
شهرت
reports
شهرت
name
شهرت
titles
شهرت ها
names
شهرت ها
title
شهرت
names
شهرت
name
شهرت
odor
شهرت
stand
شهرت
hearsay
شهرت
grapevines
شهرت
reputation
شهرت
popularity
شهرت
illustrousness
شهرت
illustriousness
شهرت
renown
شهرت
fame
شهرت
unknowns
بی شهرت
publicity
شهرت
reputations
شهرت
universal declaration of human rights
اعلامیه جهانی حقوق بشر
world federation of trade unions
فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
international bill of the right of man
اعلامیه جهانی حقوق بشر
universal transverse mercator
سیستم تصویر جهانی مرکاتور
avco cup
جام جهانی انجمن هاکی
names
نام و شهرت
name
نام و شهرت
estimating
قیمت شهرت
posthumous fame
شهرت پس از مرگ
estimates
قیمت شهرت
to get fame
شهرت یافتن
estimated
قیمت شهرت
estimate
قیمت شهرت
unpopularity
عدم شهرت
attribute
شهرت افتخار
esteem
شهرت ارجمندشمردن
bad reputation
سوء شهرت
standing
دوام شهرت
To become famous (renowned).
شهرت یا فتن
there is a rumour that
شهرت دارد که
attributes
شهرت افتخار
attributing
شهرت افتخار
reputable
قابل شهرت
post war consumption functions
توابع مصرف پس از جنگ جهانی دوم
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
wcce
کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
to win fame
شهرت پیدا کردن
to shoot to fame
<idiom>
ناگهانی به شهرت رسیدن
rehabilitation
احیای شهرت یااعتبار
immortalised
شهرت جاویدان دادن به
immortalises
شهرت جاویدان دادن به
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalising
شهرت جاویدان دادن به
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
notbility
شهرت قابل ملاحظگی
immortalizes
شهرت جاویدان دادن به
immortalizing
شهرت جاویدان دادن به
immortalized
شهرت جاویدان دادن به
publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalize
شهرت جاویدان دادن به
grids
مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
grid
مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
campaign clasp
نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
establishing
شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
All is ephemeral , the fame and the famous .
شهرت ومشهور هردو درگذرند
immortalization
اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishes
شهرت یامقامی کسب کردن
establish
شهرت یامقامی کسب کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
to build up areputation
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
vindication
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
his standing with his colleagues
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
Where shall we be if another world war breaks out ?
اگر جنگ جهانی دیگری رخ دهد کارما بکجا می کشد ؟
malism
عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
The town is famous for its hot springs .
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
internationalism
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
international
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
internationals
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com