Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
there is a rumour that
شهرت دارد که
Search result with all words
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
The town is famous for its hot springs .
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Other Matches
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
hearsay
شهرت
celebrities
شهرت
odor
شهرت
unknown
بی شهرت
unknowns
بی شهرت
stand
شهرت
reports
شهرت
reported
شهرت
report
شهرت
fameless
بی شهرت
prestige
شهرت
name
شهرت
names
شهرت
odors
شهرت
odour
شهرت
odours
شهرت
grapevine
شهرت
grapevines
شهرت
celebrity
شهرت
emprise
شهرت
popularity
شهرت
famousness
شهرت
publicity
شهرت
notability
شهرت
conspicuousness
شهرت
renown
شهرت
reputations
شهرت
illustrousness
شهرت
reputation
شهرت
illustriousness
شهرت
name
شهرت
fame
شهرت
title
شهرت
names
شهرت ها
titles
شهرت ها
reputable
قابل شهرت
attributing
شهرت افتخار
estimate
قیمت شهرت
estimated
قیمت شهرت
estimates
قیمت شهرت
estimating
قیمت شهرت
To become famous (renowned).
شهرت یا فتن
attributes
شهرت افتخار
attribute
شهرت افتخار
name
نام و شهرت
oecumenicity
شهرت جهانی
unpopularity
عدم شهرت
esteem
شهرت ارجمندشمردن
standing
دوام شهرت
posthumous fame
شهرت پس از مرگ
bad reputation
سوء شهرت
to get fame
شهرت یافتن
names
نام و شهرت
repute
شهرت داشتن
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
notbility
شهرت قابل ملاحظگی
publish abroad
در همه جا شهرت دادن
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
to win fame
شهرت پیدا کردن
rehabilitation
احیای شهرت یااعتبار
immortalises
شهرت جاویدان دادن به
immortalize
شهرت جاویدان دادن به
immortalising
شهرت جاویدان دادن به
To be world famous . To enjoy an international reputation.
شهرت جهانی داشتن
immortalised
شهرت جاویدان دادن به
immortalizing
شهرت جاویدان دادن به
immortalizes
شهرت جاویدان دادن به
to shoot to fame
<idiom>
ناگهانی به شهرت رسیدن
immortalized
شهرت جاویدان دادن به
immortalization
اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishing
شهرت یامقامی کسب کردن
establishes
شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous .
شهرت ومشهور هردو درگذرند
establish
شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
his standing with his colleagues
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
to build up areputation
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
vindication
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
eternize
ابدی کردن شهرت ابدی دادن
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
there is a time for everything
دارد
heavy fighting is in progress
دارد
chains
دارد.
he is ill with fever
تب دارد
hast
او دارد
he has worms
دارد
chain
دارد.
are there any remarks?
دارد
he has a rage for money
دارد
has
دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
Windows GDI
بیتی دارد
viruses
وجود دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
virus
وجود دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
the probability is
احتمال دارد
the reason is manifold
چنددلیل دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
what matter?
چه اهمیت دارد
walls have ears
گوش دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
There is a knack in it .
یک فنی دارد
what the odds
چه اهمیت دارد
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
he speaks to the purpose
قصدی دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
he has a spite against me
بامن لج دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
multungulate
که بیش از دو سم دارد
he is fifty
تمام دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
it is usual with him
عادت دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
He has a day off.
او مرخصی دارد.
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
god is
خداوجود دارد
it has sides
سه پهلو دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
lengths
خط با طول جر حرف دارد
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
He writes well . he wields a formidable pen .
قلم خوبی دارد
back
که یک باتری پشتیبان دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He takes my advice. He listens to me.
از من حرف شنوایی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
صدای قشنگه دارد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
it speaks well for him
بامن نظرمساعد دارد
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
it stand well with him
بامن نظرمساعدی دارد
it is of frequent
خیلی مورد دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
She has engaging manners .
رفتار گیرایی دارد
it needs to be done carefully
اینکارتوجه لازم دارد
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
it is very important
بسیار اهمیت دارد
he bears out his name
اسم بامسمایی دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
he is rightly named
اسم بامسمائی دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
he keeps my a
حساب مراونگه می دارد
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it askes for attention
توجه لازم دارد
in all like
احتمال کلی دارد
and there an end.
و پایان وجود دارد.
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
There is only one condition attached to it .
فقط یک شرط دارد
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
She has a subtle charm.
جذابیت ظریفی دارد
he is f. of money
پول فراوان دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
He has influential contacts everywhere.
همه جا دست دارد
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
He is distantly related to us .
نسبت دوری با ما دارد
There is always a right way of doing everything.
هرکاری راهی دارد
bigamists
زنی که دوشوهر دارد
it is particularly difficult
یک دشواری ویژه دارد
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
he has much merit
بسیار شایستگی دارد
basses
کسی که صدای بم دارد
bass
کسی که صدای بم دارد
Somebody is beating at (upon)the door.
یک کسی دارد در می زند
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
he insists on going
اصرار دارد برفتن
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
the cat has nine lives
سگ هفت جان دارد
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com