English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
repute شهرت داشتن
Search result with all words
To be world famous . To enjoy an international reputation. شهرت جهانی داشتن
Other Matches
name شهرت
odors شهرت
odour شهرت
reports شهرت
odours شهرت
grapevine شهرت
grapevines شهرت
notability شهرت
fame شهرت
celebrities شهرت
celebrity شهرت
titles شهرت ها
conspicuousness شهرت
names شهرت ها
names شهرت
report شهرت
reported شهرت
title شهرت
name شهرت
hearsay شهرت
odor شهرت
publicity شهرت
popularity شهرت
illustriousness شهرت
illustrousness شهرت
reputations شهرت
fameless بی شهرت
reputation شهرت
unknown بی شهرت
renown شهرت
unknowns بی شهرت
emprise شهرت
stand شهرت
prestige شهرت
famousness شهرت
esteem شهرت ارجمندشمردن
name نام و شهرت
attributing شهرت افتخار
attribute شهرت افتخار
attributes شهرت افتخار
there is a rumour that شهرت دارد که
bad reputation سوء شهرت
estimate قیمت شهرت
estimated قیمت شهرت
estimates قیمت شهرت
unpopularity عدم شهرت
to get fame شهرت یافتن
estimating قیمت شهرت
reputable قابل شهرت
oecumenicity شهرت جهانی
To become famous (renowned). شهرت یا فتن
posthumous fame شهرت پس از مرگ
standing دوام شهرت
names نام و شهرت
immortalised شهرت جاویدان دادن به
publish abroad در همه جا شهرت دادن
rehabilitation احیای شهرت یااعتبار
to publish abroad در همه جا شهرت دادن
there removred revolution شورشی که شهرت دارد
immortalizes شهرت جاویدان دادن به
immortalized شهرت جاویدان دادن به
immortalize شهرت جاویدان دادن به
immortalizing شهرت جاویدان دادن به
notbility شهرت قابل ملاحظگی
to win fame شهرت پیدا کردن
to shoot to fame <idiom> ناگهانی به شهرت رسیدن
immortalises شهرت جاویدان دادن به
immortalising شهرت جاویدان دادن به
establishing شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
immortalization اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishes شهرت یامقامی کسب کردن
establish شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous . شهرت ومشهور هردو درگذرند
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
Italian stucco is world famous . گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
vindication اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
They are famed for their courage. بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
his standing with his colleagues شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
He acquired kudos by appearing on television. او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
The town is famous for its hot springs . این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
eternize ابدی کردن شهرت ابدی دادن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
Reihan ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design طرح جاف [جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
lackvt کم داشتن
doubt شک داشتن
monogyny داشتن یک زن
doubts شک داشتن
having داشتن
to have f. تب داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
relieving داشتن
owns داشتن
owning داشتن
owned داشتن
to be feverish تب داشتن
own داشتن
to be in a f. تب داشتن
relieves داشتن
relieve داشتن
to hold a meeting داشتن
to go hot تب داشتن
redolence بو داشتن
have داشتن
lacks کم داشتن
wanted کم داشتن
to hold داشتن
intercommon داشتن
to possess داشتن
possess داشتن
to have داشتن
possesses داشتن
want کم داشتن
possessing داشتن
lack کم داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
lacked کم داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
to have possession of داشتن
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
differing فرق داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
differs فرق داشتن
to lie heavy on one's heart رنجه داشتن
resemble شباهت داشتن
exists وجود داشتن
stink تعفن داشتن
to hang up نگاه داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hankers اشتیاق داشتن
attend حضور داشتن
possess در تصرف داشتن
to have in stock موجود داشتن
to have in view در نظر داشتن
to have patience شکیبایی داشتن
possesses در تصرف داشتن
hanker اشتیاق داشتن
to have in remembrance بخاطر داشتن
to have in remembrance یاد داشتن
to have a bee in ones bonnet کک درتنبان داشتن
to have an steem for محترم داشتن
stinks تعفن داشتن
to send away اعزام داشتن
to rold in steem محترم داشتن
to show f. سرجنگ داشتن
attending حضور داشتن
attends حضور داشتن
differed فرق داشتن
expects چشم داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com