Dictiornary-Farsi | شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
conurbation	شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbations	شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته


Other Matches

walled to wns	شهرهای حصاردار
small-town	وابسته به شهرهای کوچک
pentarch	رئیس یک شهر از شهرهای پنجگانه
casbah	محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
podesta	رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
networking	در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
away	پیوسته بطور پیوسته
chaining	زنجیرهای
sequential	زنجیرهای
serials	زنجیرهای
serial	زنجیرهای
chained	زنجیرهای
chain reaction	واکنش زنجیرهای
serial reproduction	بازافرینی زنجیرهای
serial learning	یادگیری زنجیرهای
chaining	زنجیرهای کردن
stitch welding	جوش زنجیرهای
chain reactions	واکنش زنجیرهای
chained	زنجیرهای کردن
cascade control	کنترل زنجیرهای
chaining search	جستجوی زنجیرهای
chained reinforcement	تقویت زنجیرهای
chained printing	چاپ زنجیرهای
chained list	لیست زنجیرهای
chain work	کار زنجیرهای
chain reflex	بازتاب زنجیرهای
exchange buffering	زنجیرهای کردن داده
backward chaining	زنجیرهای کردن وارونه
ideokinetic apraxia	کنش پریشی زنجیرهای
catenary suspension	اویز انداری زنجیرهای
serial anticipation	پیش بینی زنجیرهای
board clamps	بست زنجیرهای عرشه ناو
chain hob	دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
pos systems	فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
cohesive	به هم پیوسته
perpetually	پیوسته
conjoint	پیوسته
affined	پیوسته
continous	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
d. in	پیوسته
on and on	پیوسته
cursive	پیوسته
coalescent	پیوسته
legato	پیوسته
alway	پیوسته
attached	پیوسته
ceaseless	پیوسته
annexed	پیوسته
incessantly	پیوسته
everywhen	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
eternal	پیوسته
for evermore	پیوسته
coadunate	پیوسته
on end	پیوسته
unremittingly	پیوسته
continual	پیوسته
concomitant	پیوسته
non-stop	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
continuous	پیوسته
bursts	پیوسته
burst	پیوسته
syndetic	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
incessant	پیوسته
allied	پیوسته
never ceasing	پیوسته
contiguous	پیوسته
continued	پیوسته
married	پیوسته
proximate	پیوسته
continuous tone	اهنگ پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
collateral measures	اقدامت پیوسته
flow chip	براده پیوسته
connected measures	اقدامت پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
ex post	بوقوع پیوسته
continuous processing	پردازش پیوسته
continuous scrolling	حرکت پیوسته
continuous tone	ته رنگ پیوسته
continuous traffic line	خط پیوسته امد و شد
continuous variable	متغیر پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
end to end	سرهم پیوسته
nid nod	پیوسته جنباندن
permanent water level	تراز پیوسته اب
vicinal	در همسایگی پیوسته
incessant drinking	پیوسته گساری
gamophyllous	پیوسته برگ
to whittle at	پیوسته بریدن
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
sustained yield	بازده پیوسته
symphsis	عضو پیوسته
nid nod	پیوسته جنبیدن
without intermission	پیوسته لاینقطع
sympetalous	پیوسته گلبرگ
linked list	لیست پیوسته
insobriety	شرب پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
without rest	پیوسته لاینقطع
full time	پیوسته کار
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
indiscrete	بهم پیوسته
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
pealing	صدای پیوسته
forever	جاویدان پیوسته
accretion	رشد پیوسته
diligency	کوشش پیوسته
compact	بهم پیوسته
continuate	پیوسته بهم
contiguous	همجوار پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
haunt	پیوسته امدن به
haunts	پیوسته امدن به
compacting	بهم پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
burster	فرم پیوسته
compacts	بهم پیوسته
burst mode	حالت پیوسته
collective	بهم پیوسته
whittle	پیوسته کم کردن
adjoins	پیوسته بودن
pealed	صدای پیوسته
peal	صدای پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
peals	صدای پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
compacted	بهم پیوسته
continuous data	دادههای پیوسته
against	پیوسته مجاور
aggregate	بهم پیوسته
aggregates	بهم پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
continuous duty	کار پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
adjoin	پیوسته بودن
adjoined	پیوسته بودن
accrete	بهم پیوسته
multiple stores	فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
to keep on	پیوسته نگاه داشتن
zigzagging	خطوط جناغی پیوسته
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
zigzags	خطوط جناغی پیوسته
to run on	بهم پیوسته بودن
statement with debate	بیانیه با بحث پیوسته
steadying	پیوسته ویکنواخت کردن
steady	پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest	پیوسته ویکنواخت کردن
steadies	پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagged	خطوط جناغی پیوسته
zigzag	خطوط جناغی پیوسته
to hang together	باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change	پیوسته تغییررای دادن
to breed in and in	پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to peg a way at some work	پیوسته درسرچیزی کارکردن
so let us always be kind	پیوسته مهربان باشیم
tractor feed	تغذیه کاغذ پیوسته
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
uniterrupted	پیوسته غیرمقطوع دایم
steadily	بطور پیوسته و یکنواخت
always	پیوسته همه وقت
indiscretely	بطور بهم پیوسته
direct connected	ماشینهای بهم پیوسته
he kept on speaking	پیوسته سخن میگفت
gamosepalous	دارای کاسبرگ پیوسته
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
gamophyllous	دارای برگ پیوسته
continuous flow analyser	تجزیه گر جریان پیوسته
gamopetalous	دارای گلبرگ پیوسته
continuous background radiation	تابش زمینهای پیوسته
continuous extraction apparatus	دستگاه استخراج پیوسته
steadied	پیوسته ویکنواخت کردن
continuous levelling	تراز یابی پیوسته
continuous packing column	ستون پر شده پیوسته
continuous grading	دانه بندی پیوسته
continuous forms	فرم های پیوسته
continuous rating	کار پیوسته اسمی
companionate	بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
without interruption	پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
terraces	ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace	ردیف خانههای بهم پیوسته
full time	پیوسته کاری تمام وقت
to move a bout	پیوسته جای خود را تغییردادن
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
linked pie/column graph	نمودار گرد و ستونی پیوسته
to be connected	بهم پیوسته [متصل] بودن
correlative	بهم پیوسته جفت نظیر
croft	زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts	زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm	طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد